معنی اعباء
- اعباء
- جمع عب، سنگین ها، بارها
واژههای مرتبط با اعباء
اعباء
- اعباء
- جمع عبء سنگین ها بارها
اخباء
- اخباء
- آتش کشیدن
احباء
- احباء
- دوستان، همنشینان، جمع حبا، جمع در جمع حبیب
ادباء
- ادباء
- ادبمندان جمع ادیب ادب دارندگان ادب دهندگان مردمان صاحب ادب و فرهنگ
ازباء
- ازباء
- بارکردن
اصباء
- اصباء
- چهره دیگر بخشیدن، دین گردانی
اشباء
- اشباء
- فرزند زیرک داشتن، داد وهش، بزرگداشت، نشان از پدر داشتن، بالیدن
اکباء
- اکباء
- آخالها، خاک روبه ها، دورکردن
اضباء
- اضباء
- بازداشتن، بلندکردن، ریز ریز کردن، خاموش شدن، پنهان داشتن، به دل کینه گرفتن