راستی، درستی، در دین زرتشتی نام ایزدی که راهنمای مینویان و جهانیان است، نام روز بیست وششم ازهر ماه شمسی در ایران قدیم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویزپادشاه ساسانی
راستی، درستی، در دین زرتشتی نام ایزدی که راهنمای مینویان و جهانیان است، نام روز بیست وششم ازهر ماه شمسی در ایران قدیم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویزپادشاه ساسانی
پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن، دشواری، سختی و پیچیدگی کاری یا امری، مسئله، عیب، نقص ریسمانی که به چهار دست و پای ستور می بستند، پای بند ستور، برای مثال خاطر آرد بس شکال این جا ولیک / بگسلد اشکال را استور نیک (مولوی۱ - ۳۸۸)
پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن، دشواری، سختی و پیچیدگی کاری یا امری، مسئله، عیب، نقص ریسمانی که به چهار دست و پای ستور می بستند، پای بند ستور، برای مِثال خاطر آرد بس شکال این جا ولیک / بگسلد اشکال را استور نیک (مولوی۱ - ۳۸۸)
دشواری. (غیاث) (آنندراج). مشکل شدن. (مؤیدالفضلا). دشواری و سختی و عدم سهولت. (ناظم الاطباء). دشواری و سختی: در کار من اشکالی پیدا شد. (از فرهنگ نظام). گورخری بگرفتند بکمند بداشتند به اشکالها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 513).
دشواری. (غیاث) (آنندراج). مشکل شدن. (مؤیدالفضلا). دشواری و سختی و عدم سهولت. (ناظم الاطباء). دشواری و سختی: در کار من اشکالی پیدا شد. (از فرهنگ نظام). گورخری بگرفتند بکمند بداشتند به اشکالها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 513).
یا اشغان یا اشقان بزرگ. برحسب روایات شرقیان، نیای سلسلۀ اشکانیان بود. مرحوم پیرنیا آرد: گفته میشود که اشکان پسر دارای اکبر است و نیز گویند که پسر اشکان بن کی ارش بن کیقباد میباشد. غیر این را هم گفته اند. (از ایران باستان ج 3 ص 2557). و رجوع به همان کتاب ج 3 ص 2548 و فارسنامۀ ابن البلخی ص 17 و مجمل التواریخ و القصص ص 32 و 59 و قاموس الاعلام ج 2 ص 983 شود
یا اشغان یا اشقان بزرگ. برحسب روایات شرقیان، نیای سلسلۀ اشکانیان بود. مرحوم پیرنیا آرد: گفته میشود که اشکان پسر دارای اکبر است و نیز گویند که پسر اشکان بن کی ارش بن کیقباد میباشد. غیر این را هم گفته اند. (از ایران باستان ج 3 ص 2557). و رجوع به همان کتاب ج 3 ص 2548 و فارسنامۀ ابن البلخی ص 17 و مجمل التواریخ و القصص ص 32 و 59 و قاموس الاعلام ج 2 ص 983 شود
صاحب ستور سخت شدن. (منتهی الارب). در اقرب الموارد چنین است: اشدّ، کان معه دابّه شدیده، پر کردن حوض را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج المصادر) ، چیز را کج کردن. (منتهی الارب). اشری الشی ٔ، اماله، اشری الزمام، حرّکه. (اقرب الموارد) ، اشری الجمل، گشاده شد پشم شتر. (منتهی الارب). همین معنی در اقرب الموارد چنین است: اشری الجمل، تقلفت عقیقته و در تاج العروس بنقل از صاغانی بدین سان نقل شده است: اشری الجمل، تفلقت عقیقته. و در شرح قاموس چنین است: اشری الجمل، شکافته شده از میوه و بار خسته، اشری بینهم، برآغالانید و برانگیخت میان ایشان. (منتهی الارب). تقول: اغریت بین القوم و اشریت. (اقرب الموارد)
صاحب ستور سخت شدن. (منتهی الارب). در اقرب الموارد چنین است: اَشَدَّ، کان معه دابّه شدیدَه، پر کردن حوض را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج المصادر) ، چیز را کج کردن. (منتهی الارب). اشری الشی َٔ، اماله، اشری الزمام، حَرَّکه. (اقرب الموارد) ، اشری الجمل، گشاده شد پشم شُتر. (منتهی الارب). همین معنی در اقرب الموارد چنین است: اشری الجمل، تقلفت عقیقته و در تاج العروس بنقل از صاغانی بدین سان نقل شده است: اشری الجمل، تفلقت عقیقته. و در شرح قاموس چنین است: اشری الجمل، شکافته شده از میوه و بار خسته، اشری بینهم، برآغالانید و برانگیخت میان ایشان. (منتهی الارب). تقول: اغریت بین القوم و اشریت. (اقرب الموارد)
پای بند ستورکه فارسی زبانان از شکال عربی ساخته اند: خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک بگسلد اشکال را استور نیک دست عشقش آتشی اشکال سوز هر خیالی را بروبد نور روز. مولوی. و رجوع به شکال شود
پای بند ستورکه فارسی زبانان از شکال عربی ساخته اند: خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک بگسلد اشکال را استور نیک دست عشقش آتشی اشکال سوز هر خیالی را بروبد نور روز. مولوی. و رجوع به شِکال شود