جدول جو
جدول جو

معنی اشتربانه - جستجوی لغت در جدول جو

اشتربانه
اشترابه، نوعی جامۀ پشمین که از پشم شتر می بافته اند
تصویری از اشتربانه
تصویر اشتربانه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتربانی
تصویر اشتربانی
شتربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتربان
تصویر اشتربان
شتربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتربان
تصویر اشتربان
نگهبان شتر، ساربان، ساروان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتروانی
تصویر اشتروانی
شتربانی ساربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشترکینه
تصویر اشترکینه
اشتردل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتر بان
تصویر اشتر بان
شتر بان، ساربان
فرهنگ لغت هوشیار
پیدایی هویدایی، آشکارشدن، آشکارکردن، به جای آوردن شناختن پیداشدن آشکار گشتن هویدا شدن، پیدا کردن آشکار کردن، بجای آوردن دانستن شناختن، هویدایی ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتروان
تصویر اشتروان
شتربان ساربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشترغان
تصویر اشترغان
نام گیاهی که گیاه مریم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشترخان
تصویر اشترخان
خوابگاه شتران شتر خان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشترابه
تصویر اشترابه
یک نوع جامه پشمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتربانی
تصویر شتربانی
شغل شتربان نگهبانی شتر ساربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتربانی
تصویر شتربانی
نگهبانی شتر، ساربانی، شغل شتربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتروان
تصویر اشتروان
اشتربان، نگهبان شتر، ساربان، ساروان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشترابه
تصویر اشترابه
نوعی جامۀ پشمین که از پشم شتر می بافته اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتربار
تصویر اشتربار
آن مقدار بار که بر پشت یک شتر حمل شود، بار شتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشترخان
تصویر اشترخان
چهاردیواری که شتران را در آنجا نگه می دارند، جای شتران، خوابگاه شتران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استربان
تصویر استربان
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، استردار، قاطردار، استروان، قاطربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استبانه
تصویر استبانه
((اِ تِ نِ یا نَ))
پیدا شدن، آشکار گشتن، هویدا شدن، پیدا کردن، آشکار کردن، به جای آوردن، دانستن، شناختن، هویدایی، ظهور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشترخان
تصویر اشترخان
شترخان، خوابگاه شتران
فرهنگ فارسی معین
مانند چیزی شدن، مانند شدن، چیزی را به غلط عوض چیزی گرفتن، شک وشبهه، سهو وخطا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
کژی، لغزش، نادرست، نرسپان، نادرستی، کوتاهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شتربان
تصویر شتربان
نگهبان شتر، رانندۀ شتران، ساربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
مانند شدن چیزی به چیز دیگر در نظر انسان، یکی را به جای دیگری گرفتن، کاری به غلط انجام دادن، سهو، خطا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
((اِ تِ))
پوشیده شدن، مانند شدن چیزی به چیز دیگر، سهو، خطا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
Blunder, Mistake, Erroneousness, Fallacy, Incorrectness, Mistaken, Wrongness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ошибка , заблуждение , некорректность , ошибочный , неправильность
دیکشنری فارسی به روسی
Fehler, Trugschluss, Unrichtigkeit, falsch, Fehlerhaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
помилка , хибність , некоректність , помилковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
błąd, fałszywe rozumowanie, niepoprawność, błędny, błędność
دیکشنری فارسی به لهستانی
错误 , 谬误 , 不正确性 , 错误的
دیکشنری فارسی به چینی
erro, falácia, incorreção, equivocado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
errore, fallacia, inesattezza, errato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
error, falacia, incorrección, equivocado, equivocación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی