یک سو کردن و دور گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آماده کردن چیزی را برای فروش. (منتهی الارب). اشرط من ابله، اعدّ شیئاً منها للبیع. (اقرب الموارد) ، آماده کردن خویشتن را به کاری و نشان کردن جهت آن کار. (منتهی الارب). اشرط نفسه لکذا، خود را برای کاری آماده ساخت و آنرا اعلام کرد. (از اقرب الموارد) ، شتابانیدن رسول را. (منتهی الارب). اشرط الرسول الی فلان، قدّمه الیه و اعجله. یقال: افرطه و اشرطه، اشرط نفسه و ماله فی هذا الامر، قدّمهما فیه. (اقرب الموارد)
یک سو کردن و دور گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آماده کردن چیزی را برای فروش. (منتهی الارب). اشرط من ابله، اعدّ شیئاً منها للبیع. (اقرب الموارد) ، آماده کردن خویشتن را به کاری و نشان کردن جهت آن کار. (منتهی الارب). اشرط نفسه لکذا، خود را برای کاری آماده ساخت و آنرا اعلام کرد. (از اقرب الموارد) ، شتابانیدن رسول را. (منتهی الارب). اشرط الرسول الی فلان، قدّمه الیه و اعجله. یقال: افرطه و اشرطه، اشرط نفسه و ماله فی هذا الامر، قدّمهما فیه. (اقرب الموارد)
مضطر گردانیدن. (منتهی الارب) ، هلاک کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، باطل و تباه ساختن، جدا کردن گوشت را، پراکنده کردن. (منتهی الارب) ، بهلاک افکندن. فرا کشتن دادن. (تاج المصادر بیهقی) ، بکشتن پیش آوردن کسی را: اشاط دمه وبدمه، ای اذهبه او عمل فی هلاکه او عرضه للقتل. (منتهی الارب) ، کشتن شتر قمار را، صاحب سهم پسین شدن از شتر قمار. (منتهی الارب)
مضطر گردانیدن. (منتهی الارب) ، هلاک کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، باطل و تباه ساختن، جدا کردن گوشت را، پراکنده کردن. (منتهی الارب) ، بهلاک افکندن. فرا کشتن دادن. (تاج المصادر بیهقی) ، بکشتن پیش آوردن کسی را: اشاط دمه وبدمه، ای اذهبه او عمل فی هلاکه او عرضه للقتل. (منتهی الارب) ، کشتن شتر قمار را، صاحب سهم پسین شدن از شتر قمار. (منتهی الارب)
موضعی است و یاقوت گوید: گمان برم که در یمامه و یا در بطن الرمه است. (معجم البلدان) ، بانگ کردن شتران را و زجر کردن تا برگردند: اشاع بالابل. (منتهی الارب) ، آشکارا کردن. (غیاث). فاش و آشکار کردن خبر و جز آن: اشعته و اشعت به، ای اذعته و اظهرته. (منتهی الارب) : و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود، هرآینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه). اشاعۀ فحشاء، پریشان و باربار انداختن شتر ماده بول را: اشاعت الناقه ببولها، اذا رمته متفرقاً. (منتهی الارب) ، پاشیدن. پراکنده کردن. (غیاث) : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و اشاعت حلم... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه)
موضعی است و یاقوت گوید: گمان برم که در یمامه و یا در بطن الرمه است. (معجم البلدان) ، بانگ کردن شتران را و زجر کردن تا برگردند: اشاع بالابل. (منتهی الارب) ، آشکارا کردن. (غیاث). فاش و آشکار کردن خبر و جز آن: اشعته و اشعت به، ای اذعته و اظهرته. (منتهی الارب) : و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود، هرآینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه). اشاعۀ فحشاء، پریشان و باربار انداختن شتر ماده بول را: اشاعت الناقه ببولها، اذا رمته متفرقاً. (منتهی الارب) ، پاشیدن. پراکنده کردن. (غیاث) : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و اشاعت حلم... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه)
برابر، جا، روبه روی، برابری برابرانه مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
برابر، جا، روبه روی، برابری برابرانه مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل