جدول جو
جدول جو

معنی اسپید - جستجوی لغت در جدول جو

اسپید
سپید سفید ابیض بیضا مقابل سیاه اسود
تصویری از اسپید
تصویر اسپید
فرهنگ لغت هوشیار
اسپید
((اِ))
سفید، آن چه که به رنگ برف یا شیر باشد، ابیض، مقابل سیاه، اسود، ظاهر، نمایان، سپید
تصویری از اسپید
تصویر اسپید
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ماده ای ترش مزه که بازها را خنثی و بعضی فلزات را در خود حل می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاراسپید
تصویر خاراسپید
بادآورد، گیاهی خودرو با ساقه های راست و خاردار و گل های بنفش که برگ آن مصرف دارویی دارد، کنگر سفید، خارسپید، سپیدخار، اقتنالوقی، شوکة البیضا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسپند
تصویر اسپند
اسفند، ماه دوازدهم از سال خورشیدی، ماه سوم زمستان، در علم زیست شناسی گیاهی خودرو، با گل های سفید کوچک و دانه های ریز سیاه، در علم زیست شناسی دانۀ خوش بوی این گیاه که آن را برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، اسپندارمذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفید
تصویر اسفید
سفید، از رنگ های ترکیبی شبیه رنگ برف یا شیر تازه، هر چیزی که دارای این رنگ باشد، روشن، آنکه پوست سفید دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپید
تصویر سپید
سفید، از رنگ های ترکیبی شبیه رنگ برف یا شیر تازه، هر چیزی که دارای این رنگ باشد، روشن، آنکه پوست سفید دارد
فرهنگ فارسی عمید
بمعنی ترش در اصطلاح شیمی حاصل ترکیب جسم مفردی رابا ئیدروژن اسید نامند، و این مرکب دارای طعمی گزنده واغلب ترش داردو رنگ کبود تورنسل راسرخ میکندو اسیدهای متعارفی عبارتند ازاسید استیک، اسید ازتیک، اسید سولفوریک و اسید کلرید ریک
فرهنگ لغت هوشیار
آشی را گویند که در آن ترشی نباشد آش بی ترشی آش ساده، شوربای ماست ماست با. اسپید چشمه گوهری است مانند یاقوت به رنگ سرخ سیر تر از لعل بدخشی و نوعی دیگر از آن به رنگی مایل به زردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپید زر
تصویر اسپید زر
پلاتین زرسفید طلای سفید. توضیح این کلمه ساخته علامه دهخداست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپید کار
تصویر اسپید کار
شخصی که ظرفهای مسین را سفید میکند قلعی گر سفید گر رویگر مسگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپید گر
تصویر اسپید گر
اسپید کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپیدار
تصویر اسپیدار
سپیدار، سفیدار، درخت تبریزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپیدارگ
تصویر اسپیدارگ
سپید رگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپید
تصویر سپید
سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفید
تصویر اسفید
سفید، درخشان، روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپی
تصویر اسپی
اسپ بودن خاصیت و ویژگی اسپ را داشتن: (... که حیوانی جز مردمی است و جز اسپی) (دانشنامه علائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسبید
تصویر اسبید
سپید، سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپند
تصویر اسپند
دانه ای باشد که به جهت چشم زخم در آتش ریزند، اسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپیده
تصویر اسپیده
سپیده صبح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسبید
تصویر اسبید
((اِ))
سفید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپند
تصویر اسپند
((اِ پَ))
اسفند، آخرین ماه سال شمسی، نام روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان، نماد بردباری و نگاهبان زمین، گیاهی است با گل های ریز سفیدرنگ و دانه های سیاه که دانه های سیاه آن را برای دفع چشم زخم، روی آتش می ریزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسید
تصویر اسید
هر جسم هیدروژن داری که به حالت محلول، یون هیدروژن (پروتون) آزاد کند و به جای هیدروژن آن فلزی جانشین شود و تشکیل نمک دهد. بیشتر اسیدها خورنده هستند و مزه ترش دارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپید
تصویر سپید
((س یا سَ))
اسپید، اسفید، سفید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپیده
تصویر اسپیده
((اِ دِ))
سفیده تخم مرغ، سپید چشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپیدبا
تصویر اسپیدبا
((اِ))
آش سفید، آش ماست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپیدار
تصویر اسپیدار
((اِ))
درخت سفیدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپند
تصویر اسپند
اسفند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسپیده
تصویر اسپیده
آقبانو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپید
تصویر سپید
سفید
فرهنگ واژه فارسی سره