اسفند، ماه دوازدهم از سال خورشیدی، ماه سوم زمستان، در علم زیست شناسی گیاهی خودرو، با گل های سفید کوچک و دانه های ریز سیاه، در علم زیست شناسی دانۀ خوش بوی این گیاه که آن را برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، اسپندارمذ
اسفند، ماه دوازدهم از سال خورشیدی، ماه سوم زمستان، در علم زیست شناسی گیاهی خودرو، با گل های سفید کوچک و دانه های ریز سیاه، در علم زیست شناسی دانۀ خوش بوی این گیاه که آن را برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، اِسپَندارمَذ
دهی جزء دهستان وزوا بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم در 18000 گزی شمال خاور مرکز بخش 4000 گزی راه فرعی طغرود به قاهان. سکنه 110 تن. سردسیر. آب از 3 رشته قنات. محصول آن غلات، بنشن، پنبه، میوه جات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. از طریق دولت آباد طغرود میتوان ماشین برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 12)
دهی جزء دهستان وزوا بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم در 18000 گزی شمال خاور مرکز بخش 4000 گزی راه فرعی طغرود به قاهان. سکنه 110 تن. سردسیر. آب از 3 رشته قنات. محصول آن غلات، بنشن، پنبه، میوه جات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. از طریق دولت آباد طغرود میتوان ماشین برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 12)
اسپید. سپید. سفید، نی که اطفال و بازیگران بر آن سوار شوند، کنایه از کشتی: بدریا میشدم هر سو شتابان سوار اسپ چوبین همچو طفلان. سلیم. ، کنایه از تابوت: شهی که بسته دو صد اسپ بر درش غافل که سرطویلۀ آنهاست اسپ چوبینش. واعظ قزوینی
اِسپید. سپید. سفید، نی که اطفال و بازیگران بر آن سوار شوند، کنایه از کشتی: بدریا میشدم هر سو شتابان سوار اسپ چوبین همچو طفلان. سلیم. ، کنایه از تابوت: شهی که بسته دو صد اسپ بر درش غافل که سرطویلۀ آنهاست اسپ چوبینش. واعظ قزوینی
دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان). حرمل. (تاج العروس) (تحفۀ حکیم مؤمن). حرمل احمر. حرمل عامی. حرمله. اسفند. سپند. سبنج و گیاه آن دانه، رضرضه است. (بحر الجواهر) : ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپند تا ترا سازم ازین چشم گرامی مجمر چشم بد را ز چنان شاه بگردان بسپند کآفرین باد بر آن صورت زیبامنظر. فرخی. خیز و دفع چشم بد اسپند سوز. مولوی. - امثال: آتش و اسپند. رجوع به مثل آتش و اسپند در امثال و حکم شود.
دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان). حرمل. (تاج العروس) (تحفۀ حکیم مؤمن). حرمل احمر. حرمل عامی. حرمله. اسفند. سپند. سِبَنْج و گیاه آن دانه، رَضرضه است. (بحر الجواهر) : ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپند تا ترا سازم ازین چشم گرامی مجمر چشم بد را ز چنان شاه بگردان بسپند کآفرین باد بر آن صورت زیبامنظر. فرخی. خیز و دفع چشم بد اسپند سوز. مولوی. - امثال: آتش و اسپند. رجوع به مثل آتش و اسپند در امثال و حکم شود.
در آلمانی شاف هوزن، شهری است در سویس مرکز ایالتی بهمین نام واقع در قسمت سفلای منطقه ای که آنجا شیب بستر رود رن تند و رود سیلابی میشود، جمعیت آن 31000 تن است، کلیسای اعظم آن که بسبک معماری رومی است شهرت دارد، دارای صنایع فلزکاری و ذوب آهن و ذوب فلز، نساجی، تهیۀ وسایل و ابزار دقیق و ساعت سازی میباشد
در آلمانی شاف هوزن، شهری است در سویس مرکز ایالتی بهمین نام واقع در قسمت سفلای منطقه ای که آنجا شیب بستر رود رن تند و رود سیلابی میشود، جمعیت آن 31000 تن است، کلیسای اعظم آن که بسبک معماری رومی است شهرت دارد، دارای صنایع فلزکاری و ذوب آهن و ذوب فلز، نساجی، تهیۀ وسایل و ابزار دقیق و ساعت سازی میباشد
دزد اسب بودکه بغیر از اسب دزدیدن دیگر کارش نبود: اسپیک آمد (هم) آنگه نرم نرم تا برد مر اسپ او را گرم گرم. رودکی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). لیکن ظاهراً در بیت فوق اسپیک معنی دزد اسب ندارد، یاءیای نسبت است و کاف، کاف تعریف مانند مردک، و هاء مانند پسره، و در لغت فرس چ تهران کلمه اسپیل ضبط شده و همین بیت رودکی شاهد آمده است. رجوع به اسپیل شود
دزد اسب بودکه بغیر از اسب دزدیدن دیگر کارش نبود: اسپیک آمد (هم) آنگه نرم نرم تا برد مر اسپ او را گرم گرم. رودکی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). لیکن ظاهراً در بیت فوق اسپیک معنی دزد اسب ندارد، یاءیای نسبت است و کاف، کاف تعریف مانند مردک، و هاء مانند پسره، و در لغت فرس چ تهران کلمه اسپیل ضبط شده و همین بیت رودکی شاهد آمده است. رجوع به اسپیل شود
دزد اسپ بود که بغیر از اسپ دزدیدن دیگر کارش نبود. (لغت فرس چ تهران). شخصی را گویند که پیوسته اسب دزدد و سوای اسب دزدی کار دیگر نکند. (برهان). دزد اسب که به غیر اسب ندزدد. (رشیدی). رجوع به اسپیک شود
دزد اسپ بود که بغیر از اسپ دزدیدن دیگر کارش نبود. (لغت فرس چ تهران). شخصی را گویند که پیوسته اسب دزدد و سوای اسب دزدی کار دیگر نکند. (برهان). دزد اسب که به غیر اسب ندزدد. (رشیدی). رجوع به اسپیک شود
بمعنی ترش در اصطلاح شیمی حاصل ترکیب جسم مفردی رابا ئیدروژن اسید نامند، و این مرکب دارای طعمی گزنده واغلب ترش داردو رنگ کبود تورنسل راسرخ میکندو اسیدهای متعارفی عبارتند ازاسید استیک، اسید ازتیک، اسید سولفوریک و اسید کلرید ریک
بمعنی ترش در اصطلاح شیمی حاصل ترکیب جسم مفردی رابا ئیدروژن اسید نامند، و این مرکب دارای طعمی گزنده واغلب ترش داردو رنگ کبود تورنسل راسرخ میکندو اسیدهای متعارفی عبارتند ازاسید استیک، اسید ازتیک، اسید سولفوریک و اسید کلرید ریک
اسفند، آخرین ماه سال شمسی، نام روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان، نماد بردباری و نگاهبان زمین، گیاهی است با گل های ریز سفیدرنگ و دانه های سیاه که دانه های سیاه آن را برای دفع چشم زخم، روی آتش می ریزند
اسفند، آخرین ماهِ سال شمسی، نام روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان، نماد بردباری و نگاهبان زمین، گیاهی است با گل های ریز سفیدرنگ و دانه های سیاه که دانه های سیاه آن را برای دفعِ چشم زخم، روی آتش می ریزند
اسفند یا اسپند دود کردن در خواب نمایانگر هراسی است که از آینده دارید. چنانچه در خواب دیدید که اسفند در آتش می افکنید موردی پیش می آید که از انجام کاری هراس دارید. اسفند را در بیداری برای دفع چشم زخم دشمنان و بد خواهان در آتش می افکنیم در خواب نیز تجسم مکانیسم دفاعی روح ماست در مقابل حوادث بیم آور آینده و به هیچ وجه بد نیست. - منوچهر مطیعی تهرانی
اسفند یا اسپند دود کردن در خواب نمایانگر هراسی است که از آینده دارید. چنانچه در خواب دیدید که اسفند در آتش می افکنید موردی پیش می آید که از انجام کاری هراس دارید. اسفند را در بیداری برای دفع چشم زخم دشمنان و بد خواهان در آتش می افکنیم در خواب نیز تجسم مکانیسم دفاعی روح ماست در مقابل حوادث بیم آور آینده و به هیچ وجه بد نیست. - منوچهر مطیعی تهرانی