دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان). حرمل. (تاج العروس) (تحفۀ حکیم مؤمن). حرمل احمر. حرمل عامی. حرمله. اسفند. سپند. سبنج و گیاه آن دانه، رضرضه است. (بحر الجواهر) : ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپند تا ترا سازم ازین چشم گرامی مجمر چشم بد را ز چنان شاه بگردان بسپند کآفرین باد بر آن صورت زیبامنظر. فرخی. خیز و دفع چشم بد اسپند سوز. مولوی. - امثال: آتش و اسپند. رجوع به مثل آتش و اسپند در امثال و حکم شود.