اسفند، ماه دوازدهم از سال خورشیدی، ماه سوم زمستان، در علم زیست شناسی گیاهی خودرو، با گل های سفید کوچک و دانه های ریز سیاه، در علم زیست شناسی دانۀ خوش بوی این گیاه که آن را برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، اسپندارمذ
اسفند، ماه دوازدهم از سال خورشیدی، ماه سوم زمستان، در علم زیست شناسی گیاهی خودرو، با گل های سفید کوچک و دانه های ریز سیاه، در علم زیست شناسی دانۀ خوش بوی این گیاه که آن را برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، اِسپَندارمَذ
دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان). حرمل. (تاج العروس) (تحفۀ حکیم مؤمن). حرمل احمر. حرمل عامی. حرمله. اسفند. سپند. سبنج و گیاه آن دانه، رضرضه است. (بحر الجواهر) : ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپند تا ترا سازم ازین چشم گرامی مجمر چشم بد را ز چنان شاه بگردان بسپند کآفرین باد بر آن صورت زیبامنظر. فرخی. خیز و دفع چشم بد اسپند سوز. مولوی. - امثال: آتش و اسپند. رجوع به مثل آتش و اسپند در امثال و حکم شود.
دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان). حرمل. (تاج العروس) (تحفۀ حکیم مؤمن). حرمل احمر. حرمل عامی. حرمله. اسفند. سپند. سِبَنْج و گیاه آن دانه، رَضرضه است. (بحر الجواهر) : ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپند تا ترا سازم ازین چشم گرامی مجمر چشم بد را ز چنان شاه بگردان بسپند کآفرین باد بر آن صورت زیبامنظر. فرخی. خیز و دفع چشم بد اسپند سوز. مولوی. - امثال: آتش و اسپند. رجوع به مثل آتش و اسپند در امثال و حکم شود.
اسفند، آخرین ماه سال شمسی، نام روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان، نماد بردباری و نگاهبان زمین، گیاهی است با گل های ریز سفیدرنگ و دانه های سیاه که دانه های سیاه آن را برای دفع چشم زخم، روی آتش می ریزند
اسفند، آخرین ماهِ سال شمسی، نام روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان، نماد بردباری و نگاهبان زمین، گیاهی است با گل های ریز سفیدرنگ و دانه های سیاه که دانه های سیاه آن را برای دفعِ چشم زخم، روی آتش می ریزند
اسفند یا اسپند دود کردن در خواب نمایانگر هراسی است که از آینده دارید. چنانچه در خواب دیدید که اسفند در آتش می افکنید موردی پیش می آید که از انجام کاری هراس دارید. اسفند را در بیداری برای دفع چشم زخم دشمنان و بد خواهان در آتش می افکنیم در خواب نیز تجسم مکانیسم دفاعی روح ماست در مقابل حوادث بیم آور آینده و به هیچ وجه بد نیست. - منوچهر مطیعی تهرانی
اسفند یا اسپند دود کردن در خواب نمایانگر هراسی است که از آینده دارید. چنانچه در خواب دیدید که اسفند در آتش می افکنید موردی پیش می آید که از انجام کاری هراس دارید. اسفند را در بیداری برای دفع چشم زخم دشمنان و بد خواهان در آتش می افکنیم در خواب نیز تجسم مکانیسم دفاعی روح ماست در مقابل حوادث بیم آور آینده و به هیچ وجه بد نیست. - منوچهر مطیعی تهرانی
ماه دوازدهم از سال خورشیدی، ماه سوم زمستان، در علم زیست شناسی گیاهی خودرو، با گل های سفید کوچک و دانه های ریز سیاه، در علم زیست شناسی دانۀ خوش بوی این گیاه که آن را برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، برای مثال یارم سپند اگرچه بر آتش همی فکند / از بهر چشم تا نرسد مر ورا گزند ی او را سپند و آتش نآید همی به کار / با روی همچو آتش و با خال چون سپند (حنظلۀ بادغیسی - شاعران بی دیوان - ۴)، اسپندارمذ
ماه دوازدهم از سال خورشیدی، ماه سوم زمستان، در علم زیست شناسی گیاهی خودرو، با گل های سفید کوچک و دانه های ریز سیاه، در علم زیست شناسی دانۀ خوش بوی این گیاه که آن را برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، برای مِثال یارم سپند اگرچه بر آتش همی فکند / از بهر چشم تا نرسد مر وُرا گزند ی او را سپند و آتش نآید همی به کار / با روی همچو آتش و با خال چون سپند (حنظلۀ بادغیسی - شاعران بی دیوان - ۴)، اِسپَندارمَذ
مؤسس طریقۀ رهبانی موسوم به پیاتیست کاتولیکها. مولد وی 1635 میلادی در آلزاس و وفات در سنۀ 1705 میلادی پاره ای آثار راجع به عقائد و تصوف دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
مؤسس طریقۀ رهبانی موسوم به پیاتیست کاتولیکها. مولد وی 1635 میلادی در آلزاس و وفات در سنۀ 1705 میلادی پاره ای آثار راجع به عقائد و تصوف دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان، 27000 گزی خاور زنجان و 6000 گزی شوسۀ زنجان - قزوین. سکنه 500 تن، شیعه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، انگور، بنشن. شغل اهالی زراعت و چوبداری. راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان، 27000 گزی خاور زنجان و 6000 گزی شوسۀ زنجان - قزوین. سکنه 500 تن، شیعه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، انگور، بنشن. شغل اهالی زراعت و چوبداری. راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
می. (منتهی الارب). خمر. شراب. جوالیقی گوید: الاسفنط و الاسفنط و الاسفند و الاسفند، اسم من اسماء الخمر. و روی لی عن ابن السکیت انه قال: هو اسم بالرومیهمعرّب، و لیس بالخمر، و انّما هو عصیر عنب. قال: ویسمی اهل الشام الاسفنط ’الرساطون’، یطبخ و یجعل فیه افواه ثم یعتّق. و روی لنا عن ابن قتیبه ’الاسفنط’ و ’الاسفند’ الخمر و قال ابن ابی سعید: ’الاسفنط’ و ’الاصفند’. قالوا: هی اعلی الخمر و اصفاها. قال الاعشی: و کأن ّ الخمر العتیق من الاس فنط ممزوجه بماء زلال باکرتها الاغراب فی سنهالنو- م فتجری خلال شوک السیال. (المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر 1361 هجری قمری ص 18، 19). رجوع به اسفنطشود
می. (منتهی الارب). خمر. شراب. جوالیقی گوید: الاسفَنْط و الاسفِنْط و الاسفَنْد و الاسفِنْد، اسم من اسماء الخمر. و روی لی عن ابن السکیت انه قال: هو اسم بالرومیهمعرّب، و لیس بالخمر، و انّما هو عصیرُ عنب. قال: ویسمی اهل الشام الاسفنط ’الرساطون’، یطبخ و یجعل فیه افواه ثم یُعتّق. و روی لنا عن ابن قتیبه ’الاسفنط’ و ’الاسفند’ الخمر و قال ابن ابی سعید: ’الاسفنط’ و ’الاصفند’. قالوا: هی اعلی الخمر و اصفاها. قال الاعشی: و کأن ّ الخمر العتیق من الاسَ َفنط ممزوجه بماء زلال باکرتها الاغراب فی سنهالنو- م فتجری خلال شوک السیال. (المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر 1361 هجری قمری ص 18، 19). رجوع به اسفنطشود
در اوستا سپنته صفت است (در تأنیث سپنتا) یعنی پاک یا مقدس، برابر سانکتوس لاتینی. این صفت در اوستا از برای خود اهورمزدا و گروهی از ایزدان و مردمان و جز آن آورده شده است از آن جمله برای ارمیتی. سپنته در بسیاری از کلمات بسیط و مرکب فارسی بجا مانده مانند: اسفند یا سپند گیاهی که در لاتینی روتا نام دارد و دانۀ آن بخوری است معروف. حنظلۀ بادغیسی گوید: یارم سپند اگرچه بر آتش همی فکند از بهر چشم تا نرسد مر ورا گزند اورا سپند و آتش ناید همی بکار با روی همچو آتش و با خال چون سپند. همچنین سپند (اسپند) نام کوهی بوده در سیستان. اسدی گوید: یکی شهر بد پشت اسپندکوه بسی رهزنان گشته آنجا گروه. و فردوسی گوید: بخون نریمان کمر را ببند برو تازیان تا بکوه سپند. کلمات و نامهای امشاسپند و گوسپند (گوسفند) و اسفندیار و آذرباد مهراسپند از همین لغت سپنته ترکیب یافته است. سپندار و سپندارمذ و در پهلوی سپندارمت و در اوستا سپنتا آرمتی، از دو کلمه ترکیب یافته است ودومین جزء آرمتی است و آن نیز از دو کلمه ساخته شده: آرم که از قیود است بمعنی درست یا آنچنان که شاید و باید و بجا و آن خود جداگانه در اوستا بکار رفته. و دیگری متی از مصدر من اوستائی بمعنی ’اندیشیدن’. از ترکیب ’ارم + متی’ یک میم طبق قاعده (که چون دو حرف هم جنس در کلمه مرکب آید یکی را در دیگری ادغام و در نوشتن حذف کنند) ساقطشده است. ارمتی بمعنی فروتنی و بردباری و سازگاری گرفته شده در مقابل ترومتی که بمعنی بادسری و خیره سری و ناسازگاری و برتنی و سرکشی است. بنابر آنچه گذشت آرمتی با صفت خود سپنتا (سپنتا آرمتی) که در فارسی سپندارمذ شده یعنی فروتنی پاک یا تواضع مقدس، امروزه نام دوازدهمین ماه را اسفند گوئیم یعنی موصوفش را که ارمذ (ارمت، ارمتی) باشد از زبان انداخته ایم. رجوع به فرهنگ ایران باستان پورداود ج 1 ص 78، 82 شود. اسفندانه. نام داروئی است که آنرا هزاراسفند نیز گویند و آن نوعی از سداب کوهی باشد و بعربی حرمل عامی خوانند. (برهان). تخمی است که سوزند چشم زخم را. حرمل. (تاج العروس). حرمله. اسپند. سپند. حرمل عامی. حرمل احمر. ابن البیطار در مفردات خود گوید: ابن سمجون گفته است: ازحرمل سپید و سرخ باشد، سپید آن حرمل عربی است که بیونانی مولی نامند و سرخ آن حرمل عامی است که آنرا بزبان فارسی اسفند خوانند. - مثل اسفند، مثل اسفند بر آتش، سخت بی قرار.
در اوستا سپنته صفت است (در تأنیث سپنتا) یعنی پاک یا مقدس، برابر سانکتوس لاتینی. این صفت در اوستا از برای خود اهورمزدا و گروهی از ایزدان و مردمان و جز آن آورده شده است از آن جمله برای ارمیتی. سپنته در بسیاری از کلمات بسیط و مرکب فارسی بجا مانده مانند: اسفند یا سپند گیاهی که در لاتینی روتا نام دارد و دانۀ آن بخوری است معروف. حنظلۀ بادغیسی گوید: یارم سپند اگرچه بر آتش همی فکند از بهر چشم تا نرسد مر ورا گزند اورا سپند و آتش ناید همی بکار با روی همچو آتش و با خال چون سپند. همچنین سپند (اسپند) نام کوهی بوده در سیستان. اسدی گوید: یکی شهر بد پشت اسپندکوه بسی رهزنان گشته آنجا گروه. و فردوسی گوید: بخون نریمان کمر را ببند برو تازیان تا بکوه سپند. کلمات و نامهای امشاسپند و گوسپند (گوسفند) و اسفندیار و آذرباد مهراسپند از همین لغت سپنته ترکیب یافته است. سپندار و سپندارمذ و در پهلوی سپندارمت و در اوستا سپنتا آرمتی، از دو کلمه ترکیب یافته است ودومین جزء آرمتی است و آن نیز از دو کلمه ساخته شده: آرم که از قیود است بمعنی درست یا آنچنان که شاید و باید و بجا و آن خود جداگانه در اوستا بکار رفته. و دیگری متی از مصدر من اوستائی بمعنی ’اندیشیدن’. از ترکیب ’ارم + متی’ یک میم طبق قاعده (که چون دو حرف هم جنس در کلمه مرکب آید یکی را در دیگری ادغام و در نوشتن حذف کنند) ساقطشده است. اَرمتی بمعنی فروتنی و بردباری و سازگاری گرفته شده در مقابل ترومتی که بمعنی بادسری و خیره سری و ناسازگاری و برتنی و سرکشی است. بنابر آنچه گذشت آرمتی با صفت خود سپنتا (سپنتا آرمتی) که در فارسی سپندارمذ شده یعنی فروتنی پاک یا تواضع مقدس، امروزه نام دوازدهمین ماه را اسفند گوئیم یعنی موصوفش را که ارمذ (ارمت، اَرمتی) باشد از زبان انداخته ایم. رجوع به فرهنگ ایران باستان پورداود ج 1 ص 78، 82 شود. اسفندانه. نام داروئی است که آنرا هزاراسفند نیز گویند و آن نوعی از سداب کوهی باشد و بعربی حرمل عامی خوانند. (برهان). تخمی است که سوزند چشم زخم را. حَرمَل. (تاج العروس). حَرمَلَه. اسپند. سپند. حرمل عامی. حرمل احمر. ابن البیطار در مفردات خود گوید: ابن سمجون گفته است: ازحرمل سپید و سرخ باشد، سپید آن حرمل عربی است که بیونانی مولی نامند و سرخ آن حرمل عامی است که آنرا بزبان فارسی اسفند خوانند. - مثل اسفند، مثل اسفند بر آتش، سخت بی قرار.
ماه دوازدهم سال شمسی و ماه سوم زمستان، روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان نماینده بردباری و سازش اهورا و نگاهبان زمین، گیاهی است از تیره سدابیان که بیشتر در نواحی مرکزی و شرقی و جنوبی و غربی آسیا در آب و هوای بحر الرومی یا معتدل و نواحی استوایی میروید اسپند سپند حرمله سداب بری
ماه دوازدهم سال شمسی و ماه سوم زمستان، روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان نماینده بردباری و سازش اهورا و نگاهبان زمین، گیاهی است از تیره سدابیان که بیشتر در نواحی مرکزی و شرقی و جنوبی و غربی آسیا در آب و هوای بحر الرومی یا معتدل و نواحی استوایی میروید اسپند سپند حرمله سداب بری
جانوری است جزو بی مهرگان که تشکیل رده اسفنجها را میدهد و آن جزو جانوران گیاهی شکل و بی قرینه و ساده ترین پریاخته میباشد. یا اسفنج آهکی. اسفنجی که استخوان بندیش از جنس مواد آهکی است
جانوری است جزو بی مهرگان که تشکیل رده اسفنجها را میدهد و آن جزو جانوران گیاهی شکل و بی قرینه و ساده ترین پریاخته میباشد. یا اسفنج آهکی. اسفنجی که استخوان بندیش از جنس مواد آهکی است
آخرین ماه سال شمسی، نام روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان، نماد بردباری و نگاهبان زمین، گیاهی است با گل های ریز سفیدرنگ و دانه های سیاه که دانه های سیاه آن را برای دفع چشم زخم، روی آتش می ریزن
آخرین ماهِ سال شمسی، نام روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان، نماد بردباری و نگاهبان زمین، گیاهی است با گل های ریز سفیدرنگ و دانه های سیاه که دانه های سیاه آن را برای دفعِ چشم زخم، روی آتش می ریزن