- اسمع
- جمع سمع، گوش ها
معنی اسمع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همگی
دراز گردن
شتاب تر، تند تر، زودتر، تیزتر
منسوب به اسم، معروف با اسم و رسم صاحب اسم و عنوان
فربه تر
گندمگون
جمع سمع، گوشها
نامهای آفریدگار جل جلاله، جمع اسم، نام ها، دانش ها نام نهادن نامگذاری روانه کردن، جمع اسم. نامها، جمع آن اسامی، معارف حقایق علوم. یا اسما اعلام. یا اسما حسنی. اهم نامهای الهی که تعداد آنها را نود و نه دانسته اند. یا اسما خاص
شنونده، شنوا
شوخ و بی باک، شاهپر، هشیار دل بیدار دل، شتر خروس
پیس چشم مژه سوز
تیز هوش روشن خرد
گوش دادن
کامل ترین، جامع ترین
شنوانیدن سخن، شنوانیدن
اسم ها، نامها، جمع واژۀ اسم
گوش، عضو شنوایی در جانداران
سمع ها، گوش ها، جمع واژۀ سمع
سریع تر، تندتر، باشتاب تر، تیزتر، چالاک تر
کسی که رنگ پوستش بین سیاهی و سفیدی باشد، گندمگون
شنونده، ویژگی آنکه صدایی یا سخنی را می شنود، گوش دهنده
گوش
جمع سمع، گوش ها. اسماع (ا)، شنوانیدن، سرود گفتن
تندتر، زودتر، تندرو تر
عبور مایعات یا گازها از غشا برای حرکت از محیط کم غلظت به محیط غلیظ تر. یاخته های گیاهی و حیوانی با این عمل مواد ضروری برای ادامۀ زندگی خود را می گیرند و فضولاتی را که در داخل آن ها جمع می شود خارج می کنند
سمین تر، فربه تر
Nominally
номинально
nominal
номінально