جدول جو
جدول جو

معنی اسمع - جستجوی لغت در جدول جو

اسمع
جمع سمع، گوش ها
تصویری از اسمع
تصویر اسمع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجمع
تصویر اجمع
همگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسطع
تصویر اسطع
دراز گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسرع
تصویر اسرع
شتاب تر، تند تر، زودتر، تیزتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
منسوب به اسم، معروف با اسم و رسم صاحب اسم و عنوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمن
تصویر اسمن
فربه تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمر
تصویر اسمر
گندمگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسماع
تصویر اسماع
جمع سمع، گوشها
فرهنگ لغت هوشیار
نامهای آفریدگار جل جلاله، جمع اسم، نام ها، دانش ها نام نهادن نامگذاری روانه کردن، جمع اسم. نامها، جمع آن اسامی، معارف حقایق علوم. یا اسما اعلام. یا اسما حسنی. اهم نامهای الهی که تعداد آنها را نود و نه دانسته اند. یا اسما خاص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسما
تصویر اسما
(دخترانه)
جمع اسم، نامها، نام دختر ابومسلم خراسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامع
تصویر سامع
شنونده، شنوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصمع
تصویر اصمع
شوخ و بی باک، شاهپر، هشیار دل بیدار دل، شتر خروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقمع
تصویر اقمع
پیس چشم مژه سوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المع
تصویر المع
تیز هوش روشن خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمع
تصویر تسمع
گوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمع
تصویر اجمع
کامل ترین، جامع ترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسماع
تصویر اسماع
شنوانیدن سخن، شنوانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسما
تصویر اسما
اسم ها، نامها، جمع واژۀ اسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسمع
تصویر مسمع
گوش، عضو شنوایی در جانداران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسماع
تصویر اسماع
سمع ها، گوش ها، جمع واژۀ سمع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسرع
تصویر اسرع
سریع تر، تندتر، باشتاب تر، تیزتر، چالاک تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسمر
تصویر اسمر
کسی که رنگ پوستش بین سیاهی و سفیدی باشد، گندمگون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سامع
تصویر سامع
شنونده، ویژگی آنکه صدایی یا سخنی را می شنود، گوش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسمع
تصویر مسمع
گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمر
تصویر اسمر
((اَ مَ))
گندم گون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسماع
تصویر اسماع
جمع سمع، گوش ها. اسماع (ا)، شنوانیدن، سرود گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسرع
تصویر اسرع
تندتر، زودتر، تندرو تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سامع
تصویر سامع
((مِ))
شنونده، جمع سمّاع، سمعه و سامعون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسمع
تصویر مسمع
((مِ مَ))
گوش، جمع مسامع
فرهنگ فارسی معین
عبور مایعات یا گازها از غشا برای حرکت از محیط کم غلظت به محیط غلیظ تر. یاخته های گیاهی و حیوانی با این عمل مواد ضروری برای ادامۀ زندگی خود را می گیرند و فضولاتی را که در داخل آن ها جمع می شود خارج می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسمن
تصویر اسمن
سمین تر، فربه تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
Nominally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
номинально
دیکشنری فارسی به روسی
номінально
دیکشنری فارسی به اوکراینی