شنونده. (آنندراج) (غیاث). شنوا. (مهذب الاسماء) (دهار) : بگوشم قوت مسموع و سامع بسازد نغمۀ بربط شنیدن. ناصرخسرو. نام تو میرفت و عاشقان بشنیدند هر دو برقص آمدند سامع و قایل. سعدی (طیبات). لیک من اینک پریشان می تنم قایل این سامع این هم منم. (مثنوی چ خاور ص 386)