نامهای آفریدگار جل جلاله، جمع اسم، نام ها، دانش ها نام نهادن نامگذاری روانه کردن، جمع اسم. نامها، جمع آن اسامی، معارف حقایق علوم. یا اسما اعلام. یا اسما حسنی. اهم نامهای الهی که تعداد آنها را نود و نه دانسته اند. یا اسما خاص
مخفف اسماء عربی: و گر گویی که در معنی نیند اضداد یکدیگر تفاوت از چسان باشد میان صورت و اسما؟ ناصرخسرو. ناموخت خدای ما مر آدم را چون عور و برهنه گشت جز کاسما بررس که چه بود نیک آن اسما منگر بدروغ عامه وغوغا. ناصرخسرو. طویلۀ سخنش سی ّویک جواهر داشت نهادمش ببهای هزارویک اسما. خاقانی. آدمی را او بخویش اسما نمود دیگران را زآدم اسما می گشود. (مثنوی چ علاءالدوله ص 51 س 11). آدمی کو علّم الاسما بگ است با تک چون برق این سگ بی تگ است. مولوی، اسماء بنت یزید، بقول ابن اثیر یکی از صحابیات است و در وقعۀ یرموک حضور داشت و با یک اصله تیر چادر نُه تن از دشمنان را مقتول کرد و اوخالۀ معاذ بن جبل صحابیست. (از قاموس الاعلام ترکی)
استاد از استاییدن یعنی ستایش کن، ستایش کننده ستاینده. آموزنده آموزگار معلم (مطلقا)، در اصطلاح امروز درجه ایست دانشگاهی بالاتر از دانشیار، ماهر حاذق سر رشته دار در کاری، خط یا نقطه یا سطحی که آنرا ماء خذ کار قرار دهند الگو دلیل، مقیاس فلزات قیمتی که ملاک مسکوکات محسوب میشود، عنوانی بود برای برخی درجه داران در سپاه ینی چری عثمانی. استاد