جدول جو
جدول جو

معنی اسقاء - جستجوی لغت در جدول جو

اسقاء
(خُ)
آب دادن. (مجمل اللغه) (ترجمان القرآن جرجانی) (منتهی الارب) : اسقاه اﷲ الغیث، آب دهاد او را خدای.
لغت نامه دهخدا
اسقاء
آب دادن، آب خورانیدن، نوشاندن سیراب کردن، آک کردن
تصویری از اسقاء
تصویر اسقاء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
سقط ها، پاره آجر ها، دشنام ها، فضیحت ها، رسوایی ها، فرومایگان، جمع واژۀ سقط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
افکندن، انداختن، خطا کردن در سخن، ساقط شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسقام
تصویر اسقام
سقم ها، مرض ها، بیماری ها، مقابل صحت ها، نادرستی ها، جمع واژۀ سقم
فرهنگ فارسی عمید
بسیارشیر شدن شتر ماده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رُ کُ)
مهر کردن نامه. (منتهی الارب) : اسحی الکتاب.
لغت نامه دهخدا
(اَ شِقْ قا)
جمع واژۀ شقیق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
بدبخت کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). بدبخت گردانیدن. به رنج آوردن. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(مَ اَ)
آب برکشیدن. (زوزنی). آب کشیدن. آب در مشک کشیدن. (تاج المصادر بیهقی). برکشیدن آب از چاه.
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
جمع سقط، متاع ورختهای پست
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سقم، بیماریها، نادرستی ها بیمار گردانیدن جمع سقم بیماریها مرضها. بیمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احقاء
تصویر احقاء
سزاوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقاء
تصویر ارقاء
خشک کردن اشک، خشک کردن خوی، جمع رقیق بندگان مملوکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقاء
تصویر استقاء
آب از چاه بر کشیدن آب کشیدن، آب خواستن طلب آب، نوشاندن آب و شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسداء
تصویر اسداء
فرو گذاشتن، به دلخواه رسیدن، نیکویی وبخشش، سخن بافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقاد
تصویر اسقاد
لاغر کردن اسب فربه را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقان
تصویر اسقان
جمع سقن، کمرهای باریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقال
تصویر اسقال
لاتینی تازی شده پیاز دشتی پیاز موش پیاز کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقاب
تصویر اسقاب
نزدیک آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهاء
تصویر اسهاء
ساختن پیشدالان ساختن در گاهی، ساختن گنجینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقساء
تصویر اقساء
سخت گردانیدن گناه دل را، سنگدلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسواء
تصویر اسواء
نهادن هموار ساختن رسوایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشقاء
تصویر اشقاء
بدبخت کردن، برنج آوردن، رنجاندن آزاراندن، شانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاء
تصویر انقاء
جمع نقو، بر استخوان ها، برگزیدن، پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسراء
تصویر اسراء
((اِ))
در شب سیر کردن، به سیر درآوردن کسی در شب، معراج پیامبر اکرم (ص)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از القاء
تصویر القاء
((اِ))
یاد دادن، افکندن، انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
((اِ))
افکندن، انداختن، حذف کردن، از قلم انداختن، فرسودگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسراء
تصویر اسراء
((اُ سَ))
جمع اسیر، اسیران، گرفتاران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
((اِ))
جمع سقط، کالاهای بد، دور انداختنی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسقام
تصویر اسقام
((اِ))
بیمار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استقاء
تصویر استقاء
((اِ تِ))
آب از چاه برکشیدن، آب کشیدن، آب خواستن، طلب آب، نوشاندن آب و شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابقاء
تصویر ابقاء
((اِ))
باقی گذاشتن، به جای ماندن چیزی را، زنده داشتن، رعایت، مرحمت کردن، اصلاح کردن میان قومی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتقاء
تصویر اتقاء
((اِ تِّ))
پرهیز کردن، پرهیزکاری، تقوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارقاء
تصویر ارقاء
((اَ رِ قّ))
جمع رقیق، بندگان، مملوکان
فرهنگ فارسی معین