جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اسراء

اسراء

اسراء
در شب سیر کردن، به سیر درآوردن کسی در شب، معراج پیامبر اکرم (ص)
اسراء
فرهنگ فارسی معین

اسراء

اسراء
بشب راه رفتن. (غیاث). بشب رفتن. (تاج المصادر بیهقی). سری. مسری.
لغت نامه دهخدا

اسراء

اسراء
جَمعِ واژۀ اسیر. (منتهی الارب). گرفتاران. بندیان. (غیاث). زندانیان
لغت نامه دهخدا

ابراء

ابراء
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
فرهنگ لغت هوشیار

ارساء

ارساء
ایستاکردن، برجای ایستادن، استوار شدن، استوارکردن، لنگر انداختن
ارساء
فرهنگ لغت هوشیار