دارو در بینی ریختن. دارو به بینی واکردن. (تاج المصادر بیهقی). دارو به بینی فروبردن. (زوزنی). سعوط در بینی کردن. دارو ریختن در بینی. (منتهی الارب) : اسعطه الدواء.
دارو در بینی ریختن. دارو به بینی واکردن. (تاج المصادر بیهقی). دارو به بینی فروبردن. (زوزنی). سَعوط در بینی کردن. دارو ریختن در بینی. (منتهی الارب) : اسعطه الدواء.
جمع واژۀ سوط. تازیانه ها. (منتهی الارب). - دارهالاسواط، یکی از دارات عرب در ظهر ابرق، درمضجع، و آن برقه بیضاء است ازآن بنی قیس بن جزٔبن کعب بن ابی بکر بن کلاب. (معجم البلدان)
جَمعِ واژۀ سوط. تازیانه ها. (منتهی الارب). - دارهالاسواط، یکی از دارات عرب در ظهر ابرق، درمضجع، و آن برقه بیضاء است ازآن ِ بنی قیس بن جزٔبن کعب بن ابی بکر بن کلاب. (معجم البلدان)
دارو وا بینی خویش کردن. (تاج المصادر بیهقی). دارو به بینی خویش واگرفتن. (زوزنی). خود به بینی خویش دارو ریختن. دارو به بینی کشیدن. سعوط کردن. و الاستعاط بمرارته (بمراره حجلی) کل شهر یذکی الذهن.و اذا استعط بمراره الحجل انسان فی کل یوم 3 جاد ذهنه و قل نسیانه و قوی بصره. (ابن بیطار ج 2 ص 13) ، شهد بخشیدن خواستن. (منتهی الارب)
دارو وا بینی خویش کردن. (تاج المصادر بیهقی). دارو به بینی خویش واگرفتن. (زوزنی). خود به بینی خویش دارو ریختن. دارو به بینی کشیدن. سعوط کردن. و الاستعاط بمرارته (بمراره حجلی) کل شهر یذکی الذهن.و اذا استعط بمراره الحجل انسان فی کل یوم 3 جاد ذهنه و قل نسیانه و قوی بصره. (ابن بیطار ج 2 ص 13) ، شهد بخشیدن خواستن. (منتهی الارب)