معنی ترکیبی آن خداوند ستور است. (مؤید الفضلاء). ستوربان. چاروادار. کسی که پرستاری و خدمت ستور کند: و بر پشت اسب استوربانی نشاندندش. (مجمل التواریخ و القصص).
معنی ترکیبی آن خداوند ستور است. (مؤید الفضلاء). ستوربان. چاروادار. کسی که پرستاری و خدمت ستور کند: و بر پشت اسب استوربانی نشاندندش. (مجمل التواریخ و القصص).
محوطه ای روباز، محصور و معمولاً مرتفع در خارج شهر که زردشتیان استخوان های درگذشتگان خود را پس از متلاشی شدن جسد، در آن قرار می دادند، مقبرۀ زردشتیان، دخمه، گورستان
محوطه ای روباز، محصور و معمولاً مرتفع در خارج شهر که زردشتیان استخوان های درگذشتگان خود را پس از متلاشی شدنِ جسد، در آن قرار می دادند، مقبرۀ زردشتیان، دخمه، گورستان
عمل ستوربان. کار ستوربان: که بجان ایمن باشد که دشمنان قصد جان کنند... و خواهد که ستوربانی فرماید بر جای باشم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 235). خواجه (احمد حسن) گفت: از ژاژ خاییدن توبه کردی گفت (ابوالفتح بستی) : ای خداوند مشک و ستوربانی مرا توبه آورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 165)
عمل ستوربان. کار ستوربان: که بجان ایمن باشد که دشمنان قصد جان کنند... و خواهد که ستوربانی فرماید بر جای باشم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 235). خواجه (احمد حسن) گفت: از ژاژ خاییدن توبه کردی گفت (ابوالفتح بستی) : ای خداوند مشک و ستوربانی مرا توبه آورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 165)
شهری بولایت لاون اسپانیا، در مسافت 30میلی مغرب جنوب غربی لاون با راه آهن، واقع بر تلی که از سطح دریا 2440 قدم ارتفاع دارد و نهر ریوتویرنو آنرا مشروب می سازد و دارای مناظر بدیعه است و در آن قلعه ایست قدیمی و بعض آثار رومی در آنجا بجای مانده و باره ها و سورهای استوار آنرا احاطه کرده و آشکار است که آنها از عهد رومی بجای مانده اند و نزدیک آن دریاچۀ سنا برپا می باشد و ناپلئون اول این شهر را مرکز سپاهیان کرد و فرانسویان پس از کوشش بسیار بسال 1225 ه. ق. آن را تصرف کردند و اسپانیائیها بسال 1227 ه. ق. آن را بازپس ستدند. و این شهر در قدیم کرسی قوم استوریه بود و در قرون وسطی دارای اهمیت بسیاربود و اما اکنون سکنۀ آن نسبت بمساحت وی چندان نیست. (ضمیمۀ معجم البلدان). و رجوع به استورقه شود
شهری بولایت لاون اسپانیا، در مسافت 30میلی مغرب جنوب غربی لاون با راه آهن، واقع بر تلی که از سطح دریا 2440 قدم ارتفاع دارد و نهر ریوتویرنو آنرا مشروب می سازد و دارای مناظر بدیعه است و در آن قلعه ایست قدیمی و بعض آثار رومی در آنجا بجای مانده و باره ها و سورهای استوار آنرا احاطه کرده و آشکار است که آنها از عهد رومی بجای مانده اند و نزدیک آن دریاچۀ سنا برپا می باشد و ناپلئون اول این شهر را مرکز سپاهیان کرد و فرانسویان پس از کوشش بسیار بسال 1225 هَ. ق. آن را تصرف کردند و اسپانیائیها بسال 1227 هَ. ق. آن را بازپس ستدند. و این شهر در قدیم کرسی قوم استوریه بود و در قرون وسطی دارای اهمیت بسیاربود و اما اکنون سکنۀ آن نسبت بمساحت وی چندان نیست. (ضمیمۀ معجم البلدان). و رجوع به استورقه شود
شتربان. (آنندراج). ساربان. ساروان. راعی. جمّال. اشتروان. اشتردار. شتردار. شترچران. اشترچران: و اشتربانان با مشکها، سر چاه فرستاده بودند. (ترجمه طبری بلعمی). و رجوع به دزی ج 1 ص 24 و شعوری ج 1 ص 148 و شتربان شود
شتربان. (آنندراج). ساربان. ساروان. راعی. جَمّال. اشتروان. اشتردار. شتردار. شترچران. اشترچران: و اشتربانان با مشکها، سر چاه فرستاده بودند. (ترجمه طبری بلعمی). و رجوع به دزی ج 1 ص 24 و شعوری ج 1 ص 148 و شتربان شود
استرآباد باشد وآن شهریست مشهور. (جهانگیری). شهریست در طبرستان مشهور به استرآباد. (برهان). گرگان کنونی: تا طرب و مطرب است مشرق و با مغرب است تا یمن و یثرب است آمل و استارباد بنشین خورشیدوار، می خور جمشیدوار فرخ و امیدوار چون پسر کیقباد. منوچهری. چو برخیزد ز خواب بامدادی ز من خواهد حریر استاربادی. (ویس و رامین)
استرآباد باشد وآن شهریست مشهور. (جهانگیری). شهریست در طبرستان مشهور به استرآباد. (برهان). گرگان کنونی: تا طرب و مطرب است مشرق و با مغرب است تا یمن و یثرب است آمل و استارباد بنشین خورشیدوار، می خور جمشیدوار فرخ و امیدوار چون پسر کیقباد. منوچهری. چو برخیزد ز خواب بامدادی ز من خواهد حریر استاربادی. (ویس و رامین)
آنکه تیمار اسبان کند، از عالم شتربان و پیلبان. (آنندراج) : گفت من ستوربان اویم... گفت مرا بسرای ستوربان خود فرود آوری و اکنون ستوربانت را برخوان. (تاریخ سیستان). اما او پسر عم من است نه ستوربان. (تاریخ سیستان). مهتر گفت: تو خر نداری ستوربانان بقلباق رفته اند تا گاه سلطانی بغارت بردارند. (تاریخ بیهقی). از جان کنند قیصر و چیپال بندگی پیش ستوربان تو و پاسبان تو. امیرمعزی (از آنندراج)
آنکه تیمار اسبان کند، از عالم شتربان و پیلبان. (آنندراج) : گفت من ستوربان اویم... گفت مرا بسرای ستوربان خود فرود آوری و اکنون ستوربانت را برخوان. (تاریخ سیستان). اما او پسر عم من است نه ستوربان. (تاریخ سیستان). مهتر گفت: تو خر نداری ستوربانان بقلباق رفته اند تا گاه سلطانی بغارت بردارند. (تاریخ بیهقی). از جان کنند قیصر و چیپال بندگی پیش ستوربان تو و پاسبان تو. امیرمعزی (از آنندراج)
ولایتی در شمال غربی اسپانیا از سمت مشرق بقسطیلۀ قدیم و از جنوب بمملکت لاون و از مغرب بجیلیقیه و از شمال ببحر بسکی محدود است و مشتمل بر 13 دائرۀ قضائیه و 53 شهرو 5116 قریه و مساحت وی 4088 میل مربع است. و کرسی آن اویادو میباشد و این ناحیه دارای کوهها و وادیهای بسیار است. زمینی درشت و سنگستان دارد اما زیباست وساحل آن مرتفع و پرصخره است و انهار وی اندک است و بزرگترین آنها نهر نالون است. و بدانجا زغال چوب بسیار است و معادن آن مس و ارزیز و آهن و زرنیخ و رخام و انتیمون و زغال سنگ و غیره است و بیشتر آنها در جهت شمالی است و نیز کهربا و عنبر و مرجان دارد و از محصولات آن گندم و ارزن و گوجه فرنگی و گردکان و شاه بلوطو انجیر و زیتون و توت و سیب و انواع لیمو و غیره است. مردم آن توجه بسیار بتربیت مواشی دارند و نوعی اسب در آنجاست که در قوت و چابکی و تحمل تعب مشهور است و هوای آن در اکثر ایام سال سرد و لطیف است و لباس اهالی آن ساده و بطرز اسپانیایی قدیم باشد و نزد اقوام دیگر ازین طرز اثری نیست و ایشان افتخار میکنند که نژادشان از خون یهودی و عربی پاک است و ادعا میکنند که در رتبه ارفع از اسپانیاییهای دیگر باشند. صنعت ایشان کم و تجارتشان منحصر ببعضی پارچه های پنبه است. (ضمیمۀ معجم البلدان). و رجوع به استوریس شود
ولایتی در شمال غربی اسپانیا از سمت مشرق بقسطیلۀ قدیم و از جنوب بمملکت لاون و از مغرب بجیلیقیه و از شمال ببحر بسکی محدود است و مشتمل بر 13 دائرۀ قضائیه و 53 شهرو 5116 قریه و مساحت وی 4088 میل مربع است. و کرسی آن اویادو میباشد و این ناحیه دارای کوهها و وادیهای بسیار است. زمینی درشت و سنگستان دارد اما زیباست وساحل آن مرتفع و پرصخره است و انهار وی اندک است و بزرگترین آنها نهر نالون است. و بدانجا زغال چوب بسیار است و معادن آن مس و ارزیز و آهن و زرنیخ و رخام و انتیمون و زغال سنگ و غیره است و بیشتر آنها در جهت شمالی است و نیز کهربا و عنبر و مرجان دارد و از محصولات آن گندم و ارزن و گوجه فرنگی و گردکان و شاه بلوطو انجیر و زیتون و توت و سیب و انواع لیمو و غیره است. مردم آن توجه بسیار بتربیت مواشی دارند و نوعی اسب در آنجاست که در قوت و چابکی و تحمل تعب مشهور است و هوای آن در اکثر ایام سال سرد و لطیف است و لباس اهالی آن ساده و بطرز اسپانیایی قدیم باشد و نزد اقوام دیگر ازین طرز اثری نیست و ایشان افتخار میکنند که نژادشان از خون یهودی و عربی پاک است و ادعا میکنند که در رتبه ارفع از اسپانیاییهای دیگر باشند. صنعت ایشان کم و تجارتشان منحصر ببعضی پارچه های پنبه است. (ضمیمۀ معجم البلدان). و رجوع به استوریس شود