جدول جو
جدول جو

معنی استروان

استروان
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، قاطربان، استربان، قاطردار، استردار
تصویری از استروان
تصویر استروان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با استروان

استخوان

استخوان
هر یک از قسمت های سختی که اسکلت مهره داران را تشکیل می دهد، عَظم، سُخوٰان، سُتَخوٰان،
کنایه از قدرت، محکمی، هسته، برای مِثال گه از نطفه ای نیک بختی دهی / گه از استخوانی درختی دهی (نظامی۵ - ۷۴۴)، چو خرما به شیرینی اندوده پوست / چو بازش کنی استخوانی در اوست (سعدی۱ - ۳۸)
استخوان شرمگاهی (عانه): استخوان شرمگاه که جلو استخوان لگن قرار دارد
استخوان لامی: استخوانی به شکل «ل» که در ناحیۀ گردن در بالای حنجره قرار دارد
استخوان
فرهنگ فارسی عمید

استربان

استربان
قاطِرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، اَستَردار، قاطِردار، اَستَروان، قاطِربان
استربان
فرهنگ فارسی عمید