- استرقاء
- افسون خواستن
معنی استرقاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آب خواستن، باران خواستن، خشکامار: از بیماریهایست که بیمار از تشنگی نمی رهد (لغت فرس) باران خواستن، آب خواستن، نام مرضی که بیمار آب بسیار خواهد حبن. یا استسقاء بطن. مرضی که موجب شود آب در انساج شکم جمع شود استسقاء بطنی
تنک شدن، بنده خواستن، به بندگی گرفتن بنده گرفتن بنده شمردن
سست اندامی فروهشتگی (فلج) سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
طلب خشنودی کردن، خشنود کردن، خشنودی، مفرد استرضاعات
به بندگی گرفتن
Induction
индукция
Induktion
індукція
indukcja
indução
induzione
inducción
induction
inductie
การเหนี่ยวนำ
induksi
إسفنجيّةٌ
प्रेरण
הַכְנָסָה
tümevarım
uingizaji
প্ররোচনা
استقراء