جدول جو
جدول جو

معنی استرعاء

استرعاء((اِ تِ))
نگهبان خواستن، طلب توجه کردن
تصویری از استرعاء
تصویر استرعاء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استرعاء

استرعاء

استرعاء
نگاهبانی فرمودن کردن. (تاج المصادر بیهقی). نگهبانی کردن خواستن. (زوزنی). نگاه داشتن خواستن. (منتهی الارب). استحفاظ. نگاه داشتن و حفظ از کسی خواستن. نگاهبانی از کسی طلبیدن.
لغت نامه دهخدا

استرعاب

استرعاب
ترسانیدن این واژه در تازی پیشینه ندارد. و فارسی گویان آن را ساخته اند در تازی استرهاب و ترعیب را به کار می برند ترسانیدن تولید رعب کردن، توضیح این کلمه متداول در فارسی است و در عربی بدین معنی (ترعیب) آمده
فرهنگ لغت هوشیار

استرخاء

استرخاء
سست اندامی فروهشتگی (فلج) سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
فرهنگ لغت هوشیار

استرضاء

استرضاء
طلب خشنودی کردن، خشنود کردن، خشنودی، مفرد استرضاعات
استرضاء
فرهنگ فارسی معین