جدول جو
جدول جو

معنی استجاره - جستجوی لغت در جدول جو

استجاره
اجاره دادن مثلاً استجارۀ منزل
تصویری از استجاره
تصویر استجاره
فرهنگ فارسی عمید
استجاره
(گُ نَهْ بَ)
زنهار خواستن. (منتهی الارب). زینهار خواستن. (تاج المصادر بیهقی). طلب زینهار کردن. پناه بردن و بمعنی اجاره کردن در: اجاره و استجارۀ املاک غلط است، زیرا اجاره کردن، استیجار است. رجوع به مستجیر شود
لغت نامه دهخدا
استجاره
پناه بردن وبه معنی اجاره کردن (در اجاره املاک) زینهار خواستن
تصویری از استجاره
تصویر استجاره
فرهنگ لغت هوشیار
استجاره
((اِ تِ رِ))
پناه خواستن، کرایه کردن
تصویری از استجاره
تصویر استجاره
فرهنگ فارسی معین
استجاره
اجاره، استیجار، کرایه، پناه جویی، زنهارخواهی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در بدیع استعمال کلمه ای در غیر معنی حقیقی خودش بر سبیل تشبیه یعنی آوردن مشبه یا مشبهٌ به در کلام و حذف طرف دیگر مانند این جمله مثلاً ماهی را دیدم سر از دریچه بیرون کرد، ماه در این جمله به جای کلمۀ محبوب، معشوق یا زنی زیبا به کار رفته است، عاریت گرفتن، قرض گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استخاره
تصویر استخاره
تفال با قرآن، تسبیح و مانند آن برای اقدام به کاری که در آن تردید داشته باشند، برای مثال هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود / در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست (حافظ - ۱۶۲)، طلب خیر و نیکویی کردن
استخارۀ ذات الرقاع: نوعی استخاره که بر تکه ای از کاغذ، «افعل» و بر تکۀ دیگر، «لاتفعل» می نویسند و آن ها را زیر سجاده می گذارند. پس از خواندن نماز چشم ها را بر هم می گذارند و یکی از آن دو را برمی دارند و هرچه از امر یا نهی به دست آید به آن عمل می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استجازه
تصویر استجازه
اجازه خواستن، اذن خواستن، رخصت طلبیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استداره
تصویر استداره
به شکل دایره بودن، گرد بودن، گردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استجاشه
تصویر استجاشه
سپاه خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخاره
تصویر استخاره
خواستن بهترین امرین، طلب خیر کردن، نیکوئی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجابه
تصویر استجابه
پذیرفتن، پاسخ گفتن، پاسخ جویی پاسخ خواهی، واکنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجاده
تصویر استجاده
نیکو یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجازه
تصویر استجازه
اجازه خواستن، اذن خواستن، دستوری خواستن، جواز خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
گردشدن، به گرد چیزی درآمدن، گردی گرد شدگی گرد گشتن گرد بر آمدن، بشکل دایره بودن، گردی تدویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجاعه
تصویر استجاعه
سخت گرسنگی زار گرسنگی سیری ناپذیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحاره
تصویر استحاره
پاسخ خواستن گم شدن پر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطاره
تصویر استطاره
پراکنده خواستن، گرم شدن بازار، شتابان راندن، ترسایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعاره
تصویر استعاره
چیزی را به عاریه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استزاره
تصویر استزاره
دیداری خواستن دیدار خواهی دیدار خواستن طلب زیادت کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رای خواهی، سگال خواهی (سگال فکر اندیشه) بنگالش خواستن رای زدن مشورت خواستن مشورت کردن شورکردن، رایزنی صلاح پرسی، جمع استشارات
فرهنگ لغت هوشیار
روشنی خواستن، روشن گردانیدن، پیروزی یافتن روشن شدن، مدد خواستن بشعاع روشنی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجافه
تصویر استجافه
کاواک یابی (کاواک خالی)، فراخ گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استزاره
تصویر استزاره
((اِ تِ رِ))
طلب زیارت کسی کردن، دیدار خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استخاره
تصویر استخاره
((اِ تِ رِ))
طلب خیر کردن، برای انجام کاری با قرآن فال گرفتن، فال نیک زدن، مفرد استخارات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استداره
تصویر استداره
((اِ تِ رِ))
گرد گشتن، گرد برآمدن، به شکل دایره بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعاره
تصویر استعاره
((اِ تِ رِ))
به عاریت گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استشاره
تصویر استشاره
((اِ تِ رِ))
نظر دیگری را خواستن، مشورت کردن، رایزنی، مشورت، مفرد استشارات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استناره
تصویر استناره
((اِ تِ رِ))
روشن شدن، مدد خواستن به شعاع، روشنی جستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استجازه
تصویر استجازه
((اِ تِ زِ))
اجازه خواستن، رخصت طلبیدن، مفرد استجازات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعاره
تصویر استعاره
Metaphor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استعاره
تصویر استعاره
метафора
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استعاره
تصویر استعاره
Metapher
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استعاره
تصویر استعاره
метафора
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استعاره
تصویر استعاره
metafora
دیکشنری فارسی به لهستانی