استجاره استجاره زنهار خواستن. (منتهی الارب). زینهار خواستن. (تاج المصادر بیهقی). طلب زینهار کردن. پناه بردن و بمعنی اجاره کردن در: اجاره و استجارۀ املاک غلط است، زیرا اجاره کردن، استیجار است. رجوع به مستجیر شود لغت نامه دهخدا
استناره استناره روشنی خواستن، روشن گردانیدن، پیروزی یافتن روشن شدن، مدد خواستن بشعاع روشنی جستن فرهنگ لغت هوشیار
استشاره استشاره رای خواهی، سگال خواهی (سگال فکر اندیشه) بنگالش خواستن رای زدن مشورت خواستن مشورت کردن شورکردن، رایزنی صلاح پرسی، جمع استشارات فرهنگ لغت هوشیار