- ازایرا
- زیرا برای این ازین جهت بدین سبب
معنی ازایرا - جستجوی لغت در جدول جو
- ازایرا
- ازیرا، از برای این، برای این، ازاین جهت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیرا که از این جهت که
حرف ربط مرکب، زیرا که، بدین جهت که
زیرا برای این از برای آن از آن جهت بدین سبب بدین علت بنابراین
از برای این، برای این، ازاین جهت، برای مثال بگو دل را که گرد غم نگردد / ازیرا غم به خوردن کم نگردد (مولوی۲ - ۲۲۴)
حرف ربط مرکب، زیرا، از آن جهت
گلها، شکوفه ها
لاتینی خشکرو درختچه ای است از تیره خلنگ ها که گل های آن به رنگهای گوناگون دیده میشود
زیرا که ازایرا که ازاین رو که از این جهت که بدین سبب که
رویگردانی، کر شدن
گیاهی از تیره پامچال که میوه اش بشکل مجری است و بوسیله سرپوشی باز میشود. گلهایش دارای 5 گلبرگ آبی یا قرمز میباشد اناگیر حشیشه العلق اناگیرا
لاتینی گندم پا از گیاهان گیاهی از تیره گندمیان که جزو گیاهان علفی پایا میباشد. گلهایش منفرد و بشکل خوشه در انتهای ساقه قرار دارد
زیراکه، برای اینکه، ازاین روکه، ازاین جهت که، برای مثال طاعت پیش آر و علم جوی ازیراک / طاعت و علم است بند و فند زمانه (ناصرخسرو - ۳۸۲)
شکوفه ها، گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفۀ هلو و زردآلو
حرف ربط مرکب، زیرا که، از این جهت که
جمع ازهار، گل ها، شکوفه ها
شلوار، تنبان، برای مثال چون کبک آنکه موزه ندارد هرآینه / در پای می کشد چو کبوتر ازارپای (کمال الدین اسماعیل - ۱۲۲)
به تازگی واپسینگاه سپس پس از همه در آخر در زمان باز پسین بتازگی دراین نزدیکیها. توضیح قاعده چون وزن فعل دارد تنوین نباید بگیرد ولی در کتابهای لغت معاصر هم بکار رفته است چنانکه در (المنجد) ذیل ماده (اخر) آمده
از چیز معهود یا مذکور ازین زین من هذا، مثل این مانند این: (و از آن امیرالمومنین هم از این معانی بود) (بیهقی)، برای اشاره وصف جنسی بکار میرود و غالبا پس از اسم یا صفتی که بعد از آن قرار میگیر یای نکره میاورند از این نوع از این قسم از این گونه: (از این مه پاره ای عابد فریبی م یک پیکری طاوس زیبی) (سعدی)
لنگ چادر بر گرفته از پارسی ازار ایزار ایزاره هزاره آن قسمتد از دیوار اطاق و یا ایوان که از کف طاقچه تا روی زمین بود
جمع زکی پاکان، صاحبان ذهن صافی
برون دمیدن بروندم
به تازگی
برتری ها
جمع رزینه، سوک ها رنج ها آک ها بد آمدها جمع رزیئه رزیه پیش آمدهای ناگوار
مونث زایر جمع زایرات
بیچاره، دربدر
خرفه بقله المبارکه بقله المحقا
جمع جزیره، از پارسی گزیرک ها آبخوست ها جمع جزیره آبخست ها جزیره ها
گزارنده، طرح کننده، طراح، برای مثال گزارای نقش گزارش پذیر / که نقش از گزارش ندارد گزیر (نظامی۵ - ۷۸۳)
مزیت ها، چیزهایی که کسی یا چیزی به واسطه های آن بر نوع خود برتری داشته باشد، افزونی ها، برتری ها، جمع واژۀ مزیت