جدول جو
جدول جو

معنی گزارا

گزارا
گزارنده، طرح کننده، طراح، برای مثال گزارای نقش گزارش پذیر / که نقش از گزارش ندارد گزیر (نظامی۵ - ۷۸۳)
تصویری از گزارا
تصویر گزارا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گزارا

گزارا

گزارا
گزارنده، طرح کننده طراح: گزارای نقش گزارش پذیر که نقش از گزارش ندارد گریز. (نظامی سروری)
فرهنگ لغت هوشیار

گزارا

گزارا
اداکننده سخن. (برهان) (آنندراج). رجوع به گزاردن شود
لغت نامه دهخدا

گوارا

گوارا
هر چیز خوردنی یا آشامیدنی که لذیذ و خوشمزه باشد، خوراکی که زود هضم شود
گوارا
فرهنگ فارسی عمید

گزارش

گزارش
شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته
گزارش دادن: اطلاع دادن، خبر دادن
گزارش کردن: بیان کردن، تفسیر کردن، شرح دادن
گزارش
فرهنگ فارسی عمید

گزاره

گزاره
انجام دادن اجرا، پرداخت تادیه، بیان اظهار، شرح تفسیر: سخن حجت گزارد نغز و زیبا که لفظ اوست منطق را گزاره. (ناصر خسرو)، طرح (نقاشی)، یا گزاره خواب. تعبیر خواب
فرهنگ لغت هوشیار