- ارزین (پسرانه)
- نام فرماندار پارس هنگام یورش اسکندر به ایران
معنی ارزین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایه، پله
جمع ارض، زمینها هفت لایه زمین در باور پیشینیان، جمع ارض (درع. در حالت نسبی و جری) یا زمینها سبع. هفت طبقه زمین
درخت کاج
لرزه، یخ ریزه، بلندآواز درمردان قلع گر رصاص آن که کسب و کارش با قلع است
قیمت کردن، بها داشتن
نانی که از آرد ارزن پخته شود
کم بها
فرانسوی گلبویه از گیاهان
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
عاقلترین، هوشمند ترین، با فتح (الف) و کسر (ر)، نام یکی از شاهدختهای هخامنشی، مرکب از ارش به معنای عاقل و زیرک + ین پسوندتفضیلی، به معنی عاقلترین
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بلند، تنومند، باشکوه، نام پسر گرشاسب، نام یکی از سرداران کیکاوس شاه ماد، نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: بهرزین)
نار، آتش
نوعی پالان
آرامیده گردانیدن، با وقار و محجوب نمودن و قابل احترام کردن
در ورزش شطرنج مهرۀ وزیر، برای مثال شاه مخوانش که کج روی ست چو فرزین / هرکه در این عرصه نیست مات محمد (جامی - ۶۹۹)
در باور قدما، هفت طبقۀ زمین
پخته شده با ارزن مثلاً نان ارزنین
قلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، رصاص، ارزیر
قلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، رصاص، ارزیز
پرزدار، پارچه یا چیز دیگر که پرز داشته باشد، پرزگن
ارزش داشتن، قیمت داشتن، بها داشتن، برای مثال به نزد کهان و به نزد مهان / به آزار موری نیرزد جهان (فردوسی۲ - ۲۹۱) ، دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی / زنهار بد مکن که نکرده ست عاقلی (سعدی۲ - ۶۷۹) برابر بودن بهای چیزی با پولی که در ازای آن داده می شود، سزاوار بودن، لایق بودن، شایستن
مهره ای از شطرنج که به منزله وزیر است، چوبی دراز که در طویله ها نصب کنند و زین و یراق اسب را بالای آن نهند
فلزی است نرم و نقره ای رنگ و قابل تورق، از آن برای سفید کردن ظروف مسی استفاده می کنند
کم بها، سزاوار، شایسته، پست، بی مایه
سه پایه یا چوبی که در کنار طویله نصب می کنند و زین و یراق اسب را روی آن می گذارند
آتش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، تش، ورزم، انیسه، وراغ، نار، مخ، آذر، اخگر برای مثال ز برزین دهقان و افسون زند / برآورده دودی به چرخ بلند (نظامی5 - ۸۵۷)