جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گرزین

گرزین

گرزین
تاج کیانی را گویند و آن را مرصع ساخته از بالای تخت محاذی سر ایشان با زنجیر طلا آویخته بوده اند. (برهان) (آنندراج). گرزن. (جهانگیری). رجوع به گرزن شود، زنبیل. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) ، تیر پیکان دار. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

برزین

برزین
بلند، تنومند، باشکوه، نام پسر گرشاسب، نام یکی از سرداران کیکاوس شاه ماد، نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: بهرزین)
برزین
فرهنگ نامهای ایرانی

گرگین

گرگین
منسوب به گرگ، پسر میلاد از پهلوانان زمان کیخسرو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی پسر میلاد در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
گرگین
فرهنگ نامهای ایرانی

ترزین

ترزین
آرامیده گردانیدن، با وقار و محجوب نمودن و قابل احترام کردن
ترزین
فرهنگ لغت هوشیار