جدول جو
جدول جو

معنی ارحال - جستجوی لغت در جدول جو

ارحال
(کَ چَ لَ)
ریاضت دادن و رام کردن ستور را. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
ارحال
شتر پروردن، رام کردن شتر
تصویری از ارحال
تصویر ارحال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الحال
تصویر الحال
حال، حالا، اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، نون، فی الحال، حالیا، همینک، ایدون، بالفعل، فعلاً، الآن، ایمه، عجالتاً، ایدر، اینک، کنون، همیدون، حالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتحال
تصویر ارتحال
رحلت کردن، درگذشتن، مردن، از جایی به جایی رفتن، کوچ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارذال
تصویر ارذال
رذل ها، فرومایه ها، ناکس ها، پست ها، جمع واژۀ رذل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارحام
تصویر ارحام
رحم ها، نزدیکان نسبی، بستگان، جمع واژۀ رحم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوحال
تصویر اوحال
وحل ها، گل و لای ها، منجلاب ها، جمع واژۀ وحل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درحال
تصویر درحال
فی الحال، همان ساعت، همان دم، همان لحظه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرحال
تصویر سرحال
خوشحال، با نشاط، تندرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الحال
تصویر الحال
اکنون همین دم ایمه اکنون هم اکنون همین دم حالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرحال
تصویر سرحال
با نشاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترحال
تصویر ترحال
کوچ کردن، رحلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایحال
تصویر ایحال
درگل افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوحال
تصویر اوحال
جمع وحل، گل های چسبناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امحال
تصویر امحال
خشک شدن سال خشک شدن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقحال
تصویر اقحال
خشک اندامی نزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسال
تصویر ارسال
فرستادن، گسیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابحال
تصویر ابحال
بسنده کردن به
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارذال
تصویر ارذال
جمع رذل فرومایگان ناکسان دونان خسیسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارحام
تصویر ارحام
رحم، خویشان، زهدانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجال
تصویر ارجال
فروگذاشتن، مولش دادن (مولش مهلت)، پیاده گردانیدن فرودکشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارحاء
تصویر ارحاء
جمع رحی، سنگ آسیاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتحال
تصویر ارتحال
از مکانی به مکان دیگر شدن، سفر کردن، کوچ کردن، کوچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارفال
تصویر ارفال
خرامیدن، دامن کشان گذشتن، فروهشتن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رغل، سبزی ترشی ها درجای خودنهادن، بچه شیردادن، گمراه شدن، ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمال
تصویر ارمال
چوبیست که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسحال
تصویر اسحال
جمع سحل، جامه ای از ریسمان یکتا بافته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درحال
تصویر درحال
فی الحال، فی الوقت، اندر زمان، هماندم، همانساعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمال
تصویر ارمال
چوبی است شبیه به قرفه و دارچین، بسیار خوشبو که در هند و یمن نیز روید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارسال
تصویر ارسال
((اِ))
فرستادن، روانه ساختن، پیک فرستادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارذال
تصویر ارذال
((اَ ذَ یا ذِ))
جمع رذل، فرومایگان، ناکسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارحام
تصویر ارحام
((اِ))
مهربانی کردن، بخشایش آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارحام
تصویر ارحام
((اَ))
جمع رحم، زهدان ها، خویشان، اعضاء خانواده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتحال
تصویر ارتحال
((اِ تِ))
کوچ کردن، رحلت کردن، مردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارسال
تصویر ارسال
فرستادن
فرهنگ واژه فارسی سره