جدول جو
جدول جو

معنی ارمال

ارمال
چوبی است شبیه به قرفه و دارچین، بسیار خوشبو که در هند و یمن نیز روید
تصویری از ارمال
تصویر ارمال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ارمال

ارمال

ارمال
ارمال نسیج، بافتن بوریا و جز آن. باریک بافتن بوریا یا عام است. (منتهی الأرب). حصیر بافتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).
لغت نامه دهخدا

ارمال

ارمال
چوبی است که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد و منبت او یمن است. (مؤید الفضلاء). بلغت یمنی چوبی است شبیه بقرفه در غایت خوشبوئی و قرفه چوبی است شبیه بدارچین و خوردن آن درد چشم را نافع است و به این معنی بجای لام کاف هم بنظر آمده است. (برهان) (آنندراج). ارمال و ارمالک و بسریانی ارمالی نامند. دوای خشبی است شبیه بقرفه و با عطریه. منابت او هند و یمن و نبات او بقدر ذرعی و برگش تیره رنگ و گلش کبود و بی ثمره و مستعمل پوست اوست و مایل به زردی میباشد. در آخر دوم گرم و خشک و نائب مناب قرنفل و دارچینی و مقوی دل و احشا و معین هضم و جمیع قوتها و حابس طبع و مانع انتشار زخمها و آکله و مدرّ فضلات و ضماد او جهت بثور و اورام و اندمال قروح و مانع تعفّن اعضا و بوئیدن او جهت تقویت دماغ و مضمضۀ او جهت استحکام لثه و امراض دندان و طلاء او جهت اصلاح ناخن و آشامیدن او جهت قطع بخارات کریه و بوی دهان و رفع رمد بارد نافع و مصدع محرور و مصلحش کزبره و قدر شربتش دو مثقال و بدلش سلیخه و در بوی دهان کبابه. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به ارماک و ارمالک شود
لغت نامه دهخدا

احمال

احمال
جمع حمل، بارهای شکم بارهای درخت بارها، جمع حمل، بره ها برگان بار یاری: یاری دادن کسی در برداشتن بار بسیار زایی، جمع حمل بارهای شکم بارهای درخت،جمع حمل بارهای سرو پشت، جمع حمل بره ها برگان. یاری دادن کسی را به برداشتن بار یاری دادن دربار بر نهادن
فرهنگ لغت هوشیار

ارجال

ارجال
فروگذاشتن، مولش دادن (مولش مهلت)، پیاده گردانیدن فرودکشیدن
ارجال
فرهنگ لغت هوشیار