دستوری. (منتهی الارب). دستوری دادن. (زوزنی). بار. اجازه. اجازت. رخصت:5 و پسرش را بدیوان آوردند و موقوف کردند تا مقرر گردد باذن اﷲ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 324). بگفتا اذن خواهی چیست از من چه بهتر کور را از چشم روشن. جامی. - اذن دادن، دستوری دادن. رخصت دادن. جایز شمردن. مرخص کردن. اجازه.
دستوری. (منتهی الارب). دستوری دادن. (زوزنی). بار. اجازه. اجازت. رخصت:5 و پسرش را بدیوان آوردند و موقوف کردند تا مقرر گردد باذن اﷲ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 324). بگفتا اذن خواهی چیست از من چه بهتر کور را از چشم روشن. جامی. - اذن دادن، دستوری دادن. رخصت دادن. جایز شمردن. مرخص کردن. اجازه.
مردی که آب بینی او از هر دو سوراخ روان باشد. (منتهی الارب). آنکه آب بینی او از هر دو سوراخ جاری شود. آنک از بینی وی آب روان باشد. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آنک آب از بینی او چکد. آب بینی چکنده. مفی. فرکند. فرغند. مؤنث: ذنّاء. - امثال: انفک منک و ان کان اذن ّ
مردی که آب بینی او از هر دو سوراخ روان باشد. (منتهی الارب). آنکه آب بینی او از هر دو سوراخ جاری شود. آنک از بینی وی آب روان باشد. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آنک آب از بینی او چکد. آب بینی چکنده. مُفی. فرکند. فرغند. مؤنث: ذَنّاء. - امثال: انفک منک و ان کان اذن ّ
سنه الاذن، نام سال اول هجرت، اذناب ناس، مردم کم پایه. مردمان حقیر. اسافل ناس. عوام الناس. ذنبات. اتباع. سفلۀ مردم. مقابل نواصی قوم:5 امیرالمؤمنین اعزازها ارزانی داشتی... تا... بمدینه السلام رویم و غضاضتی که جاه خلافت را میباشد از گروهی اذناب... دور کنیم. (تاریخ بیهقی، . این خداوند بسیار اذناب را بتخت خود راه داده است و گستاخ کرده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 148). و خللی به اوساط و اذناب و اطراف و حواشی آن راه نتوانست یافت. (کلیله و دمنه). مهتران... قصد زیردستان و اذناب در مذهب سیادت محظور شناسند. (کلیله و دمنه). اذناب و اتباع قوم ازین سخن سر باززدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 149). ف تنه اذناب و ارباب عیث و فساد به آخر رسید. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی) ، بندگان و کنیزکان و لواحق. (غیاث اللغات). حواشی و خدم:5 اذناب حشم و اتباع خدم را به تسبیب بر سر عمال کرد تا به ارهاق هرچه تمامتر و شنیعتر مالهای بسیار از ایشان حاصل کردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 364). چون رحل و ثقل او روان شد اوباش و اراذل قوم دست تعدی و تطاول به اذناب حشم او دراز کردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 207). کافرراه مطاولت در محاربت و مصاولت پیش گرفت تا اذناب لشکر و رجالۀ حشم او که بر عقب می آمدند برسند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 245) ، سپس روندگان
سنه الَاذن، نام سال اول هجرت، اذناب ناس، مردم کم پایه. مردمان حقیر. اسافل ناس. عوام الناس. ذنبات. اتباع. سَفَلۀ مردم. مقابل نواصی قوم:5 امیرالمؤمنین اعزازها ارزانی داشتی... تا... بمدینه السلام رویم و غضاضتی که جاه خلافت را میباشد از گروهی اذناب... دور کنیم. (تاریخ بیهقی، . این خداوند بسیار اذناب را بتخت خود راه داده است و گستاخ کرده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 148). و خللی به اوساط و اذناب و اطراف و حواشی آن راه نتوانست یافت. (کلیله و دمنه). مهتران... قصد زیردستان و اذناب در مذهب سیادت محظور شناسند. (کلیله و دمنه). اذناب و اتباع قوم ازین سخن سر باززدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 149). ف تنه اذناب و ارباب عیث و فساد به آخر رسید. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی) ، بندگان و کنیزکان و لواحق. (غیاث اللغات). حواشی و خدم:5 اذناب حشم و اتباع خدم را به تسبیب بر سر عمال کرد تا به اِرهاق هرچه تمامتر و شنیعتر مالهای بسیار از ایشان حاصل کردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 364). چون رحل و ثقل او روان شد اوباش و اراذل قوم دست تعدی و تطاول به اذناب حشم او دراز کردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 207). کافرراه مطاولت در محاربت و مصاولت پیش گرفت تا اذناب لشکر و رجالۀ حشم او که بر عقب می آمدند برسند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 245) ، سپس روندگان
هر بنده مصلح و مومن و مستور چون بیند در جایگاهی معروف بانگ نماز شنود یا بانگ نماز دهد، دلیل حج بیت الله بگذارد. اگر بانگ نماز در جایگاهی مجهول بود، مکروهیو ناپسندی بدو رسد. اگر این خواب را مردی فاسق دید، دلیل که او را به دزدی گیرند. اگر دید بانگ نماز را از مسجد یا از مناره دهد، دلیل که مردمان را به خدا می خواند. اگر دید در بستر خفته بانگ نماز میداد. دلیل که با زن خود الفت دارد. اگر دید بانگ نماز در خانه خود میداد، دلیل که مفلس و درویش گردد و گویند کسی از اهل بیت او هلاک شود. اگر دید بانگ در چاه یا در سردابه میداد، دلیل که آن کس زندیق یا منافق است. اگر دید که بانگ نماز در کوچه میداد. دلیل بر ماسوی کند. ابراهیم کرمانی گوید: اگر مردی بیند با زن خود بانگ نماز میداد، دلیل است که از دنیا رحلت کند بزودی. و اگر دید در کلمه های بانگ نماز زیادت و نقصانی بود، دلیل که بر مردمان ستم و بیداد نماید. اگر دید کودکی بانگ نماز میداد، دلیل که پدر و مارد را وداع گوید. اگر بیند بانگ نماز در گرمابه میداد، دلیل بدحالی او بود در دین و دنیا. اگر دید بانگ نماز در قافله یا در لشگرگاه میداد، تاویلش بد است. اگر بیند محبوسی درزندان بانگ نماز میداد و اقامه کرد، از زندان رهایی یابد. اگر بیند بانگ نماز به لهو و بازی میداد، دلیل که هلاک شود. اگر دید بر سر کوهی بانگ نماز میداد، دلیل که پادشاه سخن راست گوید و او را به خدای تعالیخواند. اگر دید در مناره بانگ نماز میداد، دلیل که بزرگیو فرمانروائی یابد. اگر بیند در کنج خانه بانگ نماز داد، دلیل که در کار حق خیانت کند. اگر بیند درسردابه بانگ نماز داد، دلیل که به سفر زود شود و در آن سفر رنج و بلا کشد و دیر بماند. اگر دید در میان کوهی بانگ نماز کرد، دلیل که در میان قومی ستمگر گرفتار آید و با وی خیانت کنند. اگر ییند بر کرسی یا بر تختی نشسته بود یا ایستاده و به لهو بانگ نماز میکرد، دلیل که عقل از او زایل شود. اگر دید دیگری بانگ نماز کرد و او بشنید. دلیل که به کار عبادت و طاعت کاهل است و کسی او را به خدای تعالی خواند. اگر بیند بانگ اقامت شنود، دلیل که در کارهای حق توفیق یابد. محمد بن سیرین بانگ نماز در خواب بر دوازده وجه است. اول: حج. دوم: سخن. سوم: فرمانروائی. چهارم: بزرگی. پنجم: ریاست. ششم: سفر. هفتم: بریدن. هشتم: مفلسی. نهم: خیانت. دهم: جاسوسی. یازدهم: منافقی. دوازدهم: بریدن دست.
هر بنده مصلح و مومن و مستور چون بیند در جایگاهی معروف بانگ نماز شنود یا بانگ نماز دهد، دلیل حج بیت الله بگذارد. اگر بانگ نماز در جایگاهی مجهول بود، مکروهیو ناپسندی بدو رسد. اگر این خواب را مردی فاسق دید، دلیل که او را به دزدی گیرند. اگر دید بانگ نماز را از مسجد یا از مناره دهد، دلیل که مردمان را به خدا می خواند. اگر دید در بستر خفته بانگ نماز میداد. دلیل که با زن خود الفت دارد. اگر دید بانگ نماز در خانه خود میداد، دلیل که مفلس و درویش گردد و گویند کسی از اهل بیت او هلاک شود. اگر دید بانگ در چاه یا در سردابه میداد، دلیل که آن کس زندیق یا منافق است. اگر دید که بانگ نماز در کوچه میداد. دلیل بر ماسوی کند. ابراهیم کرمانی گوید: اگر مردی بیند با زن خود بانگ نماز میداد، دلیل است که از دنیا رحلت کند بزودی. و اگر دید در کلمه های بانگ نماز زیادت و نقصانی بود، دلیل که بر مردمان ستم و بیداد نماید. اگر دید کودکی بانگ نماز میداد، دلیل که پدر و مارد را وداع گوید. اگر بیند بانگ نماز در گرمابه میداد، دلیل بدحالی او بود در دین و دنیا. اگر دید بانگ نماز در قافله یا در لشگرگاه میداد، تاویلش بد است. اگر بیند محبوسی درزندان بانگ نماز میداد و اقامه کرد، از زندان رهایی یابد. اگر بیند بانگ نماز به لهو و بازی میداد، دلیل که هلاک شود. اگر دید بر سر کوهی بانگ نماز میداد، دلیل که پادشاه سخن راست گوید و او را به خدای تعالیخواند. اگر دید در مناره بانگ نماز میداد، دلیل که بزرگیو فرمانروائی یابد. اگر بیند در کنج خانه بانگ نماز داد، دلیل که در کار حق خیانت کند. اگر بیند درسردابه بانگ نماز داد، دلیل که به سفر زود شود و در آن سفر رنج و بلا کشد و دیر بماند. اگر دید در میان کوهی بانگ نماز کرد، دلیل که در میان قومی ستمگر گرفتار آید و با وی خیانت کنند. اگر ییند بر کرسی یا بر تختی نشسته بود یا ایستاده و به لهو بانگ نماز میکرد، دلیل که عقل از او زایل شود. اگر دید دیگری بانگ نماز کرد و او بشنید. دلیل که به کار عبادت و طاعت کاهل است و کسی او را به خدای تعالی خواند. اگر بیند بانگ اقامت شنود، دلیل که در کارهای حق توفیق یابد. محمد بن سیرین بانگ نماز در خواب بر دوازده وجه است. اول: حج. دوم: سخن. سوم: فرمانروائی. چهارم: بزرگی. پنجم: ریاست. ششم: سفر. هفتم: بریدن. هشتم: مفلسی. نهم: خیانت. دهم: جاسوسی. یازدهم: منافقی. دوازدهم: بریدن دست.