جدول جو
جدول جو

معنی اذن

اذن(اُ ذُ)
گوش:
گر شنیدی اذن کی ماندی اذن
یا کجا کردی دگر ضبط سخن.
مولوی.
- اذن بسطاء، گوش کلان و پهن.
- اذن خرباء، گوشی شکافته. (مهذب الاسماء).
- اذن خرقاء، گوشی سوراخ کرده. (مهذب الاسماء).
- اذن واعیه، گوش شنوا.
لغت نامه دهخدا