جدول جو
جدول جو

معنی اذبال - جستجوی لغت در جدول جو

اذبال
لاغرکردن پژ مراندن
تصویری از اذبال
تصویر اذبال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخبال
تصویر اخبال
آیشت دهی: زمین را یک سال بکارند و سالی چند رها کنند تا نیرو گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجبال
تصویر اجبال
جمع جبل، کوه ها به کوه شدن کوه نوردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احبال
تصویر احبال
آبستن کردن، پژمردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذیال
تصویر اذیال
جمع ذیل، دامن ها، جمع ذیل دامنها: (سلطان... به خواجه حواله کرد... چنانکه از هیچ جانب غبار آزادی بر اذیان ننشست) (سلجوقنامه ظهیری) یا اذیان ناس. طبقه پست از مردم اذناب ناس سپس روندگان پس ماندگان مقابل نواصی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذهال
تصویر اذهال
کوتاهی کردن فراموشی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
خوار پنداشتن دست کم گرفتن، خوار کردن، نرم گرداندن کسی را خوار پنداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقبال
تصویر اقبال
(دخترانه و پسرانه)
خوشبختی، سعادت، در باور مردم آنچه باعث خوشبختی شود، بخت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اقبال
تصویر اقبال
بخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعبال
تصویر اعبال
درشت شدن، برگ آوردن، ستبرشاخگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطبال
تصویر اطبال
طبل، دهلها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقبال
تصویر اقبال
روی به چیزی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبال
تصویر انبال
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقبال
تصویر اقبال
رو آوردن دولت، بخت، طالع، روی آوردن، پیش آمدن و روی آوردن به چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذلال
تصویر اذلال
نرم و روان شدن، نرمی
ذلیل کردن، خوار کردن، خوار پنداشتن، خوار شمردن، خواری، ذلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذیال
تصویر اذیال
ذیل ها، آخر چیزی ها، دامن ها، پایین ها، دنباله ها، دم ها، جمع واژۀ ذیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسبال
تصویر اسبال
((اِ))
باران باریدن، بسیار سخن گفتن بر کسی، جاری کردن، روان ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذیال
تصویر اذیال
جمع ذیل، دامن ها، آخر چیزها، دم ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذهال
تصویر اذهال
((اِ))
به فراموشی سپردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذلال
تصویر اذلال
((اِ))
پست شمردن، خوار گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشبال
تصویر اشبال
((اَ))
جمع شبل، بچه شیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشبال
تصویر اشبال
((اِ))
یاری کردن، روآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقبال
تصویر اقبال
((اِ))
روی آوردن، پیش آمدن، روی آوردن بخت، نیکبختی، بهروزی، بخت، طالع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسبال
تصویر اسبال
باریدن باران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشبال
تصویر اشبال
شبل ها، بچه های شیر که بتواند شکار کند، شیربچه ها، جمع واژۀ شبل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذبال
تصویر ذبال
فتیله پتیله جمع ذبال. زخم پهلو، جمع ذباله، پده ها پوده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابال
تصویر ابال
شبان، شترچران، شتردار
فرهنگ واژه فارسی سره