جدول جو
جدول جو

معنی اخوات - جستجوی لغت در جدول جو

اخوات
اخت ها، خواهران، جمع واژۀ اخت
تصویری از اخوات
تصویر اخوات
فرهنگ فارسی عمید
اخوات(اَ خَ)
جمع واژۀ اخت. خواهران.
لغت نامه دهخدا
اخوات
جمع اخت، خواهر
تصویری از اخوات
تصویر اخوات
فرهنگ لغت هوشیار
اخوات((اَ خَ))
جمع اخت، خواهران، مانندها، شبیه ها
تصویری از اخوات
تصویر اخوات
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخبات
تصویر اخبات
فروتنی کردن، خضوع و خشوع، آرام گرفتن دل، آرامش خاطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اموات
تصویر اموات
میت ها، مرده ها، جمع واژۀ میت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصوات
تصویر اصوات
صوت ها، کلماتی که هنگام تحسین، تعجب، شادی یا درد و افسوس گفته شود، جمع واژۀ صوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادوات
تصویر ادوات
ادات، موجبات، عوامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخوان
تصویر اخوان
دو برادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقوات
تصویر اقوات
قوت ها، توان ها، نیروها، زورها، فیضهای خداوند، خوراک ها، خوردنی ها، طعام ها، روزی ها، جمع واژۀ قوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخوان
تصویر اخوان
اخ ها، دوستان، سالکان، برادران، جمع واژۀ اخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخوال
تصویر اخوال
خال ها، دایی ها، برادران مادر، جمع واژۀ خال
فرهنگ فارسی عمید
(اَ ضَ)
جمع واژۀ اضاه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به اضاه شود
لغت نامه دهخدا
(اَصْ)
جمع واژۀ صوت. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 65) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). آوازها. (منتهی الارب) (آنندراج). بانگها. فریادها. صوتها و صداها. (ناظم الاطباء). و رجوع به صوت شود.
لغت نامه دهخدا
(اِسْ)
سانسکریت: اسواتی) : و نصدّق ایضاً براهمهر فی مکث بنات نعش فی کل ّ منزل ستمائه سنه فیکون موضعه لسنتنا فی المیزان ست ّ درجات و سبععشره دقیقه، و ذلک فی منزل اسوات عشر درج و ثمان و ثلثین دقیقه. (تحقیق ماللهند بیرونی ص 196)
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
جمع واژۀ میت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردگان. درگذشتگان: و تواتر دخلها و احیاء اموات بعدل متعلق است. (کلیله و دمنه).
- اموات احمر، کنایه از مقتولان و شهیدان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به میت شود.
لغت نامه دهخدا
(اِخْ)
خوان. خوان. معرب خوان فارسی. (منتهی الارب). هرچه بر وی طعام خورند. در حدیث است ’: حتی ان ّ اهل الاخوان لیجتمعون’ و روی الخوان
لغت نامه دهخدا
تصویری از اموات
تصویر اموات
جمع میت، مردگان، درگذشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقوات
تصویر اقوات
جمع قوت، خوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخبات
تصویر اخبات
فروتنی، آرام دلی آرامش
فرهنگ لغت هوشیار
جمع احوال که خود جمع حال است (و این از تصرف های ایرانیان است در لغت عرب) چگونگی ها سرگذشتها حالها و وضعها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخصات
تصویر اخصات
جمع اخص
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اخ، برادران از یک پدر و مادر تثنیه اخ دو برادر، در فارسی غالبا بخطا بجای اخوان یعنی برادران بکار برند، جمع اخ برادران دوستان برادر خواندگان. یا اخوان سلطنت. برادران شاه. یا اخوان صدق. یاران راستین. یا اخوان صفا. یاران یکدل و یک جهت، درویشان هم مسلک، اخوان الصفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخوال
تصویر اخوال
جمع خال، دایی ها کاکویگان جمع خال دائیان دائیها برادران مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادوات
تصویر ادوات
آلت و افزارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخواء
تصویر اخواء
گرسنه شدن، فروافتادن، خانه ویرانی، سپرده ستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصوات
تصویر اصوات
جمع صوت، آوازها، بانگها، فریادها، صداها، شهرتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقوات
تصویر اقوات
جمع قوت، توشه ها، خواربار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخوال
تصویر اخوال
جمع خال، داییان، دایی ها، برادران مادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اموات
تصویر اموات
جمع میت، مردگان، درگذشتگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخوان
تصویر اخوان
((اِ))
جمع اخ، برادران، دوستان، برادرخواندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخوان
تصویر اخوان
((اَ خَ))
تثنیه اخ، دو برادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادوات
تصویر ادوات
((اَ دَ))
جمع ادات، آلت ها، اسباب ها، دست افزارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصوات
تصویر اصوات
جمع صوت، صداها
فرهنگ فارسی معین
مرگ و میر، فوت شدگان
دیکشنری اردو به فارسی