جدول جو
جدول جو

معنی احوط - جستجوی لغت در جدول جو

احوط
نزدیک تر به احتیاط
تصویری از احوط
تصویر احوط
فرهنگ لغت هوشیار
احوط
((اَ وَ))
با احتیاط تر، بیشتر مقرون به احتیاط
تصویری از احوط
تصویر احوط
فرهنگ فارسی معین
احوط
نزدیک تر به احتیاط
تصویری از احوط
تصویر احوط
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احول
تصویر احول
چاره گرتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احوس
تصویر احوس
دلاور بی باک
فرهنگ لغت هوشیار
سیه چشم آهو چشم، اورمزد (مشتری) سیاه چشم دارای چشمی مانند چشم آهو تمام سیاه آنکه سپیده چشم وی سخت سپید بود و سیاهی سخت سیاه: مونث حوراءجمع حور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احوج
تصویر احوج
نیازمندتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احوب
تصویر احوب
گنهکار، فرزند نافرمانبردار فرزند نافرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذوط
تصویر اذوط
خرد چرخانه کم چانه فرود چانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضوط
تصویر اضوط
گول، خرد زنخ، کژ زنخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الوط
تصویر الوط
رند ولگرد چسبانتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احول
تصویر احول
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، دوبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احور
تصویر احور
ویژگی کسی که چشمان زیبا و سیاه دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محوط
تصویر محوط
احاطه شده، محصور شده، آنچه گرداگرد آن دیوار کشیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قحوط
تصویر قحوط
باران نیامدن، خشک شدن سال
فرهنگ لغت هوشیار
دیوار بست پر هونه ور آنچه که در گرداگرد آن دیواری بر آورده باشند دیوار بست کرده. گرداگرد چیزی بر آینده دیوار بست کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احول
تصویر احول
((اَ وَ))
لوچ، دو بین، کسی که همه چیز را دوتایی می بیند، حیله گر، چاره گرتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محوط
تصویر محوط
((مُ حَ وِّ))
گرداگرد چیزی برآینده، دیوار بست کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احط
تصویر احط
فرو افتاده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی الاحوط
تصویر علی الاحوط
به دور اندیشی درست تر باحتیاط نزدیکتر بااحتیاط تر
فرهنگ لغت هوشیار