آنطالیای قدیم، قریه ای است در سنجاق تکه از ولایت قونیه، در قریب 30 هزارگزی مشرق شهر آنطالیا که بقضای آنطالیه ملحق گشته، و در جهت مغربی از مصب ّ رود کوپری صوئی واقع است. این قریه در کنار خرابه های شهر قدیم سیدا است. (از قاموس الاعلام ترکی)
آنطالیای قدیم، قریه ای است در سنجاق تکه از ولایت قونیه، در قریب 30 هزارگزی مشرق شهر آنطالیا که بقضای آنطالیه ملحق گشته، و در جهت مغربی از مصب ّ رود کوپری صوئی واقع است. این قریه در کنار خرابه های شهر قدیم سیدا است. (از قاموس الاعلام ترکی)
جمع واژۀ حشا. آنچه در سینه و شکم باشد از دل و جگر و معده و روده. (غیاث). آنچه در شکم است از دل و جگر و سپرز. (وطواط). اندرونه: چون مار همه بر تن او بترکد اندام چون نار همه در شکمش خون شود احشا. مسعودسعد.
جَمعِ واژۀ حَشا. آنچه در سینه و شکم باشد از دل و جگر و معده و روده. (غیاث). آنچه در شکم است از دل و جگر و سپرز. (وطواط). اندرونه: چون مار همه بر تن او بترکد اندام چون نار همه در شکمش خون شود احشا. مسعودسعد.
دور باد از تو: پس بگویند بنده را حاشاک مردکی ریش گاو و کون خر است، انوری، مهر از تو توان برید هیهات کس بر تو توان گزید حاشاک، سعدی، تو بحری و هر دو کون خاشاک خاشاک درون بحر، حاشاک، سلمان ساوجی، رود بخواب دو چشم از خیال تو هیهات بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک، حافظ، ، چوبی بزرگ
دور باد از تو: پس بگویند بنده را حاشاک مردکی ریش گاو و کون خر است، انوری، مهر از تو توان برید هیهات کس بر تو توان گزید حاشاک، سعدی، تو بحری و هر دو کون خاشاک خاشاک درون بحر، حاشاک، سلمان ساوجی، رود بخواب دو چشم از خیال تو هیهات بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک، حافظ، ، چوبی بزرگ
ارشک. اشک. و آن نام مؤسس سلسلۀ اشکانی است که به اشک اول مشهور است. وی یکی از بزرگان پارت بود در 256 قبل از میلاد بر آنتیوکوس دوم یا سیم، سلطان سلوکی طغیان کرد و پس از دو سال جنگ، پارت را آزاد کرد و در 253 قبل از میلاد درگذشت. پس از او هر یک از پادشاهان اشکانی را بنام او اشک (ارشک - ارشاک) خواندند. رجوع به اشک و رجوع به ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشید یاسمی ص 107 و یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 31 و فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 282 شود.
ارشک. اشک. و آن نام مؤسس سلسلۀ اشکانی است که به اشک اول مشهور است. وی یکی از بزرگان پارت بود در 256 قبل از میلاد بر آنتیوکوس دوم یا سیم، سلطان سلوکی طغیان کرد و پس از دو سال جنگ، پارت را آزاد کرد و در 253 قبل از میلاد درگذشت. پس از او هر یک از پادشاهان اشکانی را بنام او اشک (ارشک - ارشاک) خواندند. رجوع به اشک و رجوع به ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشید یاسمی ص 107 و یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 31 و فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 282 شود.
جمع واژۀ حشم. نوکران و خدمتکاران. (غیاث). احشام مرد، حشم او: بفرمود تا بر نقیض نخست یکی نامه املا نمودند چست که آن تیره گردی که چون شام بود نه گردسپه گرد احشام بود. هاتفی
جَمعِ واژۀ حَشم. نوکران و خدمتکاران. (غیاث). احشام مرد، حَشم او: بفرمود تا بر نقیض نخست یکی نامه املا نمودند چُست که آن تیره گردی که چون شام بود نه گردسپه گرد احشام بود. هاتفی
دهی است بمسافتی اندک در مشرق گاوبندی به جنوب لارستان، دو محل است در شام از نواحی حلب، شامل ناحیۀ بزرگ دارای دیه ها و مزارع و در مقابل حلب واقع است و قصبۀ آن خناصره نام دارد که عمر بن عبدالعزیز آنجا منزل کرد. (معجم البلدان) (مراصد). در منتهی الارب آمده است که: احص و شبیب دو موضع است بتهامه و دو موضع است بحلب
دهی است بمسافتی اندک در مشرق گاوبندی به جنوب لارستان، دو محل است در شام از نواحی حلب، شامل ناحیۀ بزرگ دارای دیه ها و مزارع و در مقابل حلب واقع است و قصبۀ آن خناصره نام دارد که عمر بن عبدالعزیز آنجا منزل کرد. (معجم البلدان) (مراصد). در منتهی الارب آمده است که: احص و شبیب دو موضع است بتهامه و دو موضع است بحلب
یوم حشاک، و یوم الثرثار. دو روز از ایام عرب است که به نام آن نهر خوانده شده و در آن وقعه یی در میان قیس و تغلب در عصر اسلام رخ داده است. (الامثال میدانی)
یوم حشاک، و یوم الثرثار. دو روز از ایام عرب است که به نام آن نهر خوانده شده و در آن وقعه یی در میان قیس و تغلب در عصر اسلام رخ داده است. (الامثال میدانی)