جدول جو
جدول جو

معنی احداد - جستجوی لغت در جدول جو

احداد(طَ فُ)
احداد مراءه، سوگ داشتن زن بشوهر. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
احداد
کارد تیز کردن، به کس نگریستن
تصویری از احداد
تصویر احداد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احقاد
تصویر احقاد
حقدها، خشم ها و دشمنی ها نسبت به کسی، کینه ها، جمع واژۀ حقد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احداق
تصویر احداق
حدقه ها، سیاهی های چشم، مردمک های چشم، کاسۀ چشم ها، جمع واژۀ حدقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضداد
تصویر اضداد
ضدّ ها، کلماتی که بر دو معنی متضاد دلالت دارند مانند خود کلمۀ ضد که در عربی هم به معنی مخالف و ناهمتا است و هم به معنی مثل و نظیر و همتا، جمع واژۀ ضدّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعداد
تصویر اعداد
عددها، شمارگان، ساز و برگ جنگ، جمع واژۀ عدد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احداث
تصویر احداث
تاسیس کردن، ساختن، چیز تازه به وجود آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
جدها، نیاکان، پدربزرگها، جمع واژۀ جد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احداث
تصویر احداث
حدث ها، جوانان، جمع واژۀ حدث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انداد
تصویر انداد
ندها، عودها، عنبرها، جمع واژۀ ند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احفاد
تصویر احفاد
فرزندزادگان، نوادگان، نبیرگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امداد
تصویر امداد
مدد کردن، یاری دادن، کمک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعداد
تصویر اعداد
آماده گردانیدن، مهیا ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انداد
تصویر انداد
مانند و همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امداد
تصویر امداد
مهلت خواستن، مدد کردن، کمک کردن، یاری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعداد
تصویر اعداد
علم، علم حساب و قسمی از ریاضیات، علم عدد، علم جفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضداد
تصویر اضداد
جمع ضد، چیزهای ضد ومخالف ومغایر یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احدان
تصویر احدان
یگان یگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احفاد
تصویر احفاد
نوادگان
فرهنگ لغت هوشیار
ستاییدگی در خور ستایش بودن، ستوده یابی ستوده کار شدن ستوده شدن بستایش رسیدن، کاری کردن که موجب ستایش باشد، ستوده یافتن محمود یافتن ستودن تحسین تمجید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشداد
تصویر اشداد
برنایش پشتیبان یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصداد
تصویر اصداد
فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسداد
تصویر اسداد
راستگری واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتداد
تصویر احتداد
خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احداث
تصویر احداث
ظاهر وپیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حدقه، مردمکها سیاهی های چشم، جمع حدقه. سیاهی های چشم مردمکهای چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احقاد
تصویر احقاد
جمع حقد، کینه ها کین انگیزی، جمع حقد کینه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احناد
تصویر احناد
می آبیدن: آب کردن درمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احواد
تصویر احواد
سخت رانی سخت راندن، سبک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
جد، نیاکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احصاد
تصویر احصاد
درو گاهان درو هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
نیاکان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعداد
تصویر اعداد
شماره ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امداد
تصویر امداد
یاری رسانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احداث
تصویر احداث
ساخت، پدید آوردن
فرهنگ واژه فارسی سره