جدول جو
جدول جو

معنی احداث

احداث
تاسیس کردن، ساختن، چیز تازه به وجود آوردن
تصویری از احداث
تصویر احداث
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با احداث

احداث

احداث
جمع حدث، نوها، تازه ها، هر چیز تازه و نو پدید آمده، جوانان، نوعی حقوق دیوانی (در عهد صفویه)، اربعه، حدث های چهارگانه، قتل، ازاله بکارت، شکستن دندان و کور کردن، دهر، بلاهای روزگار، پیشامدهای دوران، مو
احداث
فرهنگ فارسی معین

احداث

احداث
ظاهر و پیدا کردن، اِحداق روضه، حدیقه شدن مرغزار
لغت نامه دهخدا

احداث

احداث
جَمعِ واژۀ حَدَث. جوانان. نوجوانان: مجالسه الأحداث مفسده الدین. (امیرالمؤمنین علی علیه السلام). و احداث متعلمان بطریق تحصیل علم و موعظت نگرند. (کلیله و دمنه). که از احداث فقهای حضرت و افراد علمای دولت بمزیت هنر و مزید خرد مستثنی است. (کلیله و دمنه). اما جماعتی احداث از سر نزق شباب و قلت تجارب و غفلت از عواقب امور، سر باز زدند و ازآن قرار تجافی نمودند. (ترجمه تاریخ یمینی).
لغت نامه دهخدا