جدول جو
جدول جو

معنی اثولال - جستجوی لغت در جدول جو

اثولال(شِ)
اثول گردیدن گوسپند. نوعی جنون و مرض است در گوسپند که تنها چرا کند، کلان سرین، موی بسیار درهم پیچیده، غزیر. عظیم: شعرٌ اثیث، ای غزیرٌ طویل. (تاج العروس). و کان ذلک الکتاب مقدمه لفنون العلم و الاّداب من التفسیر و الحدیث و الفقه الأثیث. ج، اثاث، اثائث
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انحلال
تصویر انحلال
از میان رفتن و برچیده شدن یک اداره یا بنگاه، برچیدگی، در علم شیمی حل شدن ماده ای در حلال، مثل حل شدن قند یا نمک در آب، گشوده شدن گره، باز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختلال
تصویر اختلال
تباه شدن و درهم و برهم شدن کار، به هم خوردگی، آشفتگی، نابسامانی، بی سر و سامانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابتلال
تصویر ابتلال
نیکو شدن حال کسی پس از بیماری و سختی و لاغری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتلال
تصویر اعتلال
علت داشتن، علیل شدن، بیمار شدن، بهانه آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(عِشْ وَ / وِ)
احولال عین، حولاء گردیدن چشم. (منتهی الارب). احول شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). چپ، کژ، لوچ، کاج، احول، دوبین شدن، نعت تفضیلی از حیوه. دراززندگی تر.
- امثال:
احیا من ضب ّ، والضب ّ زعموا انه طویل العمر. (مجمعالأمثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
رخنه برآوردن.
لغت نامه دهخدا
(گِ)
دور گشتن و دور شدن از جای. (منتهی الارب) : ازول الشی ٔ، زال. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انسلال
تصویر انسلال
دمیدن: آهسته آهسته بیرون آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثولات
تصویر مثولات
جمع مثله، اندامبری ها شکنجه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشلال
تصویر انشلال
فروریختن ریزش چون باران، راندن چون ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغلال
تصویر انغلال
درآمدن به درون رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهلال
تصویر انهلال
شکستن ویران شدن، روان گردیدن آب یااشک باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکلال
تصویر انکلال
دندان نمودن، کند شدن، نرم درخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخضلال
تصویر اخضلال
تاریک شدن خیس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخلال
تصویر انخلال
تباهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلال
تصویر اختلال
فریب دادن، راز شنیدن درهم برهمی به هم ریختگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلال
تصویر احتلال
فرود آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
ترشدن، بهبودی، نیک انجامی تر شدن، از بیماری به شدن، نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوست کسی دویدن پس از نزاری. تر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلال
تصویر استلال
تیغ کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
دو آسال های کیشی و آسال های دینی (کیش شرع) اصول دین و اصول فقه، اصول کلام و اصول فقه
فرهنگ لغت هوشیار
بیمار شدن، بهانه آوردن، سرگرم شدن، گناه جستن، پیاپی نوشیدن، فرنود آوردن مشغول داشتن به کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امذلال
تصویر امذلال
فروهشتگی سست اندامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتلال
تصویر ابتلال
((اِ تِ))
تر شدن، خوب شدن حال پس از بیماری و سختی، چاق شدن پس از نزاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختلال
تصویر اختلال
((اِ تِ))
درهم و بر هم شدن کار، خلل پذیرفتن، بی سروسامانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتلال
تصویر اعتلال
((اِ تِ))
بیمار شدن، بهانه آوردن، کسی را به کاری مشغول داشتن، بیماری، مرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصولاً
تصویر اصولاً
((اُ لَ نْ))
اساساً، اصلاً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انحلال
تصویر انحلال
((اِ حِ))
حل شدن، گشوده شدن، از هم پاشیدن، ضعف، سستی، تعطیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختلال
تصویر اختلال
نابسامانی، آشفتگی، پراکندگی، ناهماهنگی، پریشانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اختلال
تصویر اختلال
Confusion, Disruption, Disturbance, Dysfunction, Impairment, Maladjustment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انحلال
تصویر انحلال
Dissolution
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اختلال
تصویر اختلال
путаница , нарушение , помеха , дисфункция , дисбаланс
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انحلال
تصویر انحلال
растворение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اختلال
تصویر اختلال
Verwirrung, Störung, Funktionsstörung, Beeinträchtigung, Fehlanpassung
دیکشنری فارسی به آلمانی