معنی ابتلال - فرهنگ فارسی معین
معنی ابتلال
- ابتلال((اِ تِ))
- تر شدن، خوب شدن حال پس از بیماری و سختی، چاق شدن پس از نزاری
تصویر ابتلال
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ابتلال
ابتلال
- ابتلال
- ترشدن، بهبودی، نیک انجامی تر شدن، از بیماری به شدن، نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوست کسی دویدن پس از نزاری. تر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ابتلال
- ابتلال
- تر شدن. (زوزنی) ، از بیماری به شدن. نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوستش دویدن پس از نزاری
لغت نامه دهخدا
ابتلاع
- ابتلاع
- به گلو فروبردن اباریدن فرو بردن به حلق و گلو بلع بگلو فرو بردن بلعیدن فرو دادن تو دادن قورت دادن، بلعیدن
فرهنگ لغت هوشیار