ترجمه اختلال به آلمانی - دیکشنری فارسی به آلمانی
معنی اختلال
- اختلال
- Verwirrung, Störung, Funktionsstörung, Beeinträchtigung, Fehlanpassung
تصویر اختلال
دیکشنری فارسی به آلمانی
واژههای مرتبط با اختلال
اختلال
- اختلال
- تباه شدن و درهم و برهم شدن کار، به هم خوردگی، آشفتگی، نابسامانی، بی سر و سامانی
فرهنگ فارسی عمید