معنی اختلال - فرهنگ فارسی معین
معنی اختلال
- اختلال((اِ تِ))
- درهم و بر هم شدن کار، خلل پذیرفتن، بی سروسامانی
تصویر اختلال
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اختلال
اختلال
- اختلال
- تباه شدن و درهم و برهم شدن کار، به هم خوردگی، آشفتگی، نابسامانی، بی سر و سامانی
فرهنگ فارسی عمید