جدول جو
جدول جو

معنی انحلال

انحلال((اِ حِ))
حل شدن، گشوده شدن، از هم پاشیدن، ضعف، سستی، تعطیل
تصویری از انحلال
تصویر انحلال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انحلال

انحلال

انحلال
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات
فرهنگ لغت هوشیار

انحلال

انحلال
از میان رفتن و برچیده شدن یک اداره یا بنگاه، برچیدگی، در علم شیمی حل شدن ماده ای در حلال، مثل حل شدن قند یا نمک در آب، گشوده شدن گره، باز شدن
انحلال
فرهنگ فارسی عمید