در حال اضافه، عیب: ولیکن نبیند کس آهوی خویش ترا روشن آید همی خوی خویش، فردوسی، چنین گفت آنکس که آهوی خویش ببیند بگرداند آیین و کیش، فردوسی، چه فرمائیم چیست نیروی من تو دانی هنرها و آهوی من، فردوسی، هر آنکس که آهوی تو با تو گفت همه راستیها گشاد از نهفت، فردوسی
در حال اضافه، عیب: ولیکن نبیند کس آهوی خویش ترا روشن آید همی خوی خویش، فردوسی، چنین گفت آنکس که آهوی خویش ببیند بگرداند آیین و کیش، فردوسی، چه فرمائیَم چیست نیروی من تو دانی هنرها و آهوی من، فردوسی، هر آنکس که آهوی تو با تو گفت همه راستیها گشاد از نهفت، فردوسی
پینه افکندن کار بر دست و جز آن. درشت کردن کار دست را. (تاج المصادر بیهقی). پینه بستن دست، اشیاء نفیسه: ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت. (ترجمه تاریخ یمینی). از رحال و اثقال او مبلغی تلف شد. (ترجمه تاریخ یمینی). رجّالۀ طوس را بر ایشان آغالیم تا شبها بر حواشی لشکر شبیخون می برند و مواشی و اسباب ایشان می ربایند و رحال و اثقال ایشان غارت میکنند. (ترجمه تاریخ یمینی). او را بشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی). امیر ناصرالدین در تحمل تکالیف آن اثقال و مقاسات شداید آن اشغال بوجهی مصابرت و مثابرت نمود که قوت بشریت از آن قاصر باشد. (ترجمه تاریخ یمینی). - اثقال الارض، گنج های زمین و جسد مردمان. قوله تعالی: و اخرجت الارض اثقالها. (قرآن 2/99). - احمال و اثقال، از اتباع است. ، رختهای مسافر. حشم مسافر
پینه افکندن کار بر دست و جز آن. درشت کردن کار دست را. (تاج المصادر بیهقی). پینه بستن دست، اشیاء نفیسه: ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت. (ترجمه تاریخ یمینی). از رحال و اثقال او مبلغی تلف شد. (ترجمه تاریخ یمینی). رجّالۀ طوس را بر ایشان آغالیم تا شبها بر حواشی لشکر شبیخون می برند و مواشی و اسباب ایشان می ربایند و رحال و اثقال ایشان غارت میکنند. (ترجمه تاریخ یمینی). او را بشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی). امیر ناصرالدین در تحمل تکالیف آن اثقال و مقاسات شداید آن اشغال بوجهی مصابرت و مثابرت نمود که قوت بشریت از آن قاصر باشد. (ترجمه تاریخ یمینی). - اثقال الارض، گنج های زمین و جسد مردمان. قوله تعالی: و اخرجت الارض اثقالها. (قرآن 2/99). - احمال و اثقال، از اتباع است. ، رختهای مسافر. حشم مسافر
ثبان. دامن ساختن در جامه. (منتهی الارب) ، سرگشته گردیدن، رمیدن، سست و برخاسته خاطر شدن از کار بی آنکه انقطاع کند، بازگردیدن بشتاب، اثبجر القوم فی مسیر، شک نمودند و متردد شدند در سیر، اثبجر الماء، روان شد آب. (منتهی الارب)
ثِبان. دامن ساختن در جامه. (منتهی الارب) ، سرگشته گردیدن، رمیدن، سست و برخاسته خاطر شدن از کار بی آنکه انقطاع کند، بازگردیدن بشتاب، اثبجر القوم فی مسیر، شک نمودند و متردد شدند در سیر، اثبجر الماء، روان شد آب. (منتهی الارب)
ابن نعیم. تابعی است. در علم تاریخ اسلام، تابعی کسی است که هرچند پیامبر اسلام را ندیده است، اما با اصحاب او معاشرت داشته و از آن ها بهره علمی برده است. تابعین در بسیاری از شهرهای اسلامی مانند مکه، مدینه، کوفه، بصره و شام حضور داشتند و در ترویج اسلام و آموزش احکام دینی نقش بسیار پررنگی ایفا کردند. آنان شاگردان مستقیم صحابه محسوب می شوند.
ابن نعیم. تابعی است. در علم تاریخ اسلام، تابعی کسی است که هرچند پیامبر اسلام را ندیده است، اما با اصحاب او معاشرت داشته و از آن ها بهره علمی برده است. تابعین در بسیاری از شهرهای اسلامی مانند مکه، مدینه، کوفه، بصره و شام حضور داشتند و در ترویج اسلام و آموزش احکام دینی نقش بسیار پررنگی ایفا کردند. آنان شاگردان مستقیم صحابه محسوب می شوند.