پینه افکندن کار بر دست و جز آن. درشت کردن کار دست را. (تاج المصادر بیهقی). پینه بستن دست، اشیاء نفیسه: ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت. (ترجمه تاریخ یمینی). از رحال و اثقال او مبلغی تلف شد. (ترجمه تاریخ یمینی). رجّالۀ طوس را بر ایشان آغالیم تا شبها بر حواشی لشکر شبیخون می برند و مواشی و اسباب ایشان می ربایند و رحال و اثقال ایشان غارت میکنند. (ترجمه تاریخ یمینی). او را بشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی). امیر ناصرالدین در تحمل تکالیف آن اثقال و مقاسات شداید آن اشغال بوجهی مصابرت و مثابرت نمود که قوت بشریت از آن قاصر باشد. (ترجمه تاریخ یمینی). - اثقال الارض، گنج های زمین و جسد مردمان. قوله تعالی: و اخرجت الارض اثقالها. (قرآن 2/99). - احمال و اثقال، از اتباع است. ، رختهای مسافر. حشم مسافر