معنی اثمان - فرهنگ فارسی عمید
معنی اثمان
- اثمان
- ثمن ها، قیمت ها، بهاها، جمع واژۀ ثمن
تصویر اثمان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اثمان
اثمان
- اثمان
- هشت شدن. (تاج المصادر). هشت عدد گردیدن: اثمن القوم. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
اثمان
- اثمان
- جَمعِ واژۀ ثُمن و ثَمَن و ثمین. (منتهی الارب) ، سودمندتر
لغت نامه دهخدا
اثمار
- اثمار
- جمع ثمار و جج ثمر میوه ها میوه آوردن درخت بار آوردن، میوه دار شدن میوه دادن میوه دار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ادمان
- ادمان
- جمع ادم، گند مگونان پیوسته و همواره و دایم کاری را کردن، یا ادمان خمر. پیوسته شراب نوشیدن مداومت در شراب خوارگی دایم الخمر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
ایمان
- ایمان
- یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین
فرهنگ نامهای ایرانی