زرشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، امبرباریس، زارج، زراج، سرشک، انبرباریس، برباریس، زراک، زرک، دارشک
زِرِشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، اَمبَرباریس، زارِج، زَراج، سِرِشک، اَنبَرباریس، بَرباریس، زَراک، زِرِک، دارِشک
جمع واژۀ عقر، بمعنی دنبالۀ حوض یا جای آب خوردن ستور از آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج عقر، بمعنی نازایی و کابین زن و میان خانه و اصل آن و بهترین جای خانه و بهترین بیت از قصیده و جز آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به عقر شود.
جَمعِ واژۀ عُقر، بمعنی دنبالۀ حوض یا جای آب خوردن ستور از آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج ِ عُقر، بمعنی نازایی و کابین زن و میان خانه و اصل آن و بهترین جای خانه و بهترین بیت از قصیده و جز آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به عُقر شود.
پشت ریش شدن ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ریش شدن پشت ستور از زین یا از پالان. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ریش شدن پشت ستور از باریا زین. (از اقرب الموارد).
پشت ریش شدن ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ریش شدن پشت ستور از زین یا از پالان. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ریش شدن پشت ستور از باریا زین. (از اقرب الموارد).
باز کندن چاه چون آبش خشک گردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، ستردن زن روی را با ستره. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
باز کندن چاه چون آبش خشک گردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، ستردن زن روی را با ستره. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)