جدول جو
جدول جو

معنی احتقار

احتقار
کوچک و خوار شمردن، حقیر شمردن، خوار بودن، حقارت
تصویری از احتقار
تصویر احتقار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با احتقار

احتقار

احتقار
خوار شدن خوار کردن خوار داشت کوچک شماری دست کم گرفتن خوار و خرد شمردن خوارداشتن، خوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار

احتقار

احتقار
حقر. (تاج المصادر). استحقار. خوارو خرد شمردن. خوار داشتن، حاکم گردیدن. (منتهی الارب) ، بهم بحاکم شدن. (منتهی الارب). ترافع. محاکمه. تحاکم. بنزدیک حاکم شدن. بحاکم شدن. (تاج المصادر) ، حَکَم پذیرفتن. حاکم کردن
لغت نامه دهخدا

احتفار

احتفار
زمین کنی، فراهم آمدن، برسرین نشستن، دامن برچیدن، برانگیخته شدن
احتفار
فرهنگ لغت هوشیار