جدول جو
جدول جو

معنی افتقار

افتقار((اِ تِ))
ندار شدن، نیازمند گشتن، فقر، تهیدستی
تصویری از افتقار
تصویر افتقار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با افتقار

افتقار

افتقار
فقیر شدن، بینوا شدن، نیازمند شدن، تهیدستی، درویشی
افتقار
فرهنگ فارسی عمید

افتقار

افتقار
نیازمند گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حاجت بکسی پیدا کردن. و به این معنی با ’الی’ متعدی شود. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

احتقار

احتقار
خوار شدن خوار کردن خوار داشت کوچک شماری دست کم گرفتن خوار و خرد شمردن خوارداشتن، خوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار

افتقاد

افتقاد
جست و جو در نبودن، بازجستن، مهربانی گم کردن چیزی را از دست دادن، جستن گم شده را، مهربانی دلجویی تفقد
فرهنگ لغت هوشیار