مبهم بودن، پیچیده بودن، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، برای مثال ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین وطواط - حدائق السحر فی دقائق الشعر)، ذووجهین، محتمل الضدین، انگشت شست
مبهم بودن، پیچیده بودن، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، برای مِثال ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین وطواط - حدائق السحر فی دقائق الشعر)، ذووجهین، محتمل الضدین، انگشت شست
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را