جدول جو
جدول جو

معنی ابحار - جستجوی لغت در جدول جو

ابحار
(اَ)
جمع واژۀ بحر
لغت نامه دهخدا
ابحار
(سَ)
شور شدن آب، در دریا نشستن. (تاج المصادر بیهقی). سفر دریا کردن
لغت نامه دهخدا
ابحار
گذار دریایی دریانوردی، شورابی، فراوانی آب، فراوانی، جمع بحر دریاها
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابکار
تصویر ابکار
بکرها، کنایه از تازه، بدیع، جمع واژۀ بکر
کشت و زرع، کشاورزی، برای مثال چو ورزه به ابکار بیرون شود / یکی نان بگیرد به زیر بغل (ناصرخسرو۱ - ۳۲۱)، مزرعه، برای مثال دریغ سی و سه باره زر و دروازه ده / دریغ حایط و قصرم زمین و ابکارم (سوزنی - ۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احبار
تصویر احبار
حبرها، عالم ها، دانشمند ها، پیشوایان روحانی و دانشمندان یهود، جمع واژۀ حبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
بصرها، بینایی ها، چشمها، جمع واژۀ بصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابزار
تصویر ابزار
هرچه به وسیلۀ آن کاری انجام شود، آلت، نوار باریک برجسته یا گود زینتی حاشیۀ چیزهایی از قبیل گچ بری، چوب و مانند آن، واسطه برای دستیابی به هدف، دستگاه یا وسیله ای که برای کارهای صنعتی به کار می رود، ادویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابرار
تصویر ابرار
برّها، نیکویی ها، جمع واژۀ برّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
نگاه کردن، دیدن، بینایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسحار
تصویر اسحار
سحرها، نزدیک صبح ها، سپیده دم ها، پگاه ها، جمع واژۀ سحر
سحرها، جادو کردن ها، جادوها، افسون ها، جمع واژۀ سحر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احبار
تصویر احبار
جمع حبر، دانشمندان، پیشوایان روحانی یهود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصحار
تصویر اصحار
به بیابان زدن، پهناور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجحار
تصویر اجحار
جمع حجر، لانه ها، کنام ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتار
تصویر ابتار
دهش، باز داشتن، آزمایش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابحاث
تصویر ابحاث
جمع بحث، جستارها بحث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابحال
تصویر ابحال
بسنده کردن به
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابخار
تصویر ابخار
گندان بدبو کردن دهان
فرهنگ لغت هوشیار
چیرگی، بسیارفرزندی، جمع بار - بر، نیکوکاران، جمع بار و بر نیکان نیکو کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابزار
تصویر ابزار
آلت، افزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
بینا گردانیدن دیده ها، چشمها، ج بصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابطار
تصویر ابطار
سرگرداندن شاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابعار
تصویر ابعار
جمع بعر، پشکل ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسحار
تصویر اسحار
جمع سحر، پگاهان پگه خیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابعار
تصویر ابعار
جمع بعر، پشکل ها، سرگین ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابکار
تصویر ابکار
((اِ))
پگاه برخاستن، بامداد از خواب بیدار کردن، بامداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابکار
تصویر ابکار
((اَ))
جمع بکر، دوشیزگان، دختران دوشیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرار
تصویر ابرار
جمع بر، نیکان، نیکوکاران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابزار
تصویر ابزار
افزار، آلت، وسیله، مایه، آن چه از ادویه که برای خوشبو کردن در غذا ریزند مانند، فلفل، زردچوبه و دارچین، نوار باریک گچ بری در قسمت بالای دیوار و نزدیک سقف یا در هر جای سطح آن، نقش تزیینی برجسته یا فرورفته روی چوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
((اِ))
دیدن، نگاه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابزار
تصویر ابزار
وسیله، لوازم، آلت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابتار
تصویر ابتار
آزمایش، بازداری، دهش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابحاث
تصویر ابحاث
جستارها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابرار
تصویر ابرار
بسیار فرزندی، چیرگی، نیکوکاران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابکار
تصویر ابکار
دوشیزگان، شتابیدن، نابسودگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
بینایی ها، چشمان، دیدن
فرهنگ واژه فارسی سره