جدول جو
جدول جو

معنی ابکار

ابکار((اِ))
پگاه برخاستن، بامداد از خواب بیدار کردن، بامداد
تصویری از ابکار
تصویر ابکار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ابکار

ابکار

ابکار
بِکرها، کنایه از تازه، بدیع، جمعِ واژۀ بِکر
کشت و زرع، کشاورزی، برای مِثال چو ورزه به ابکار بیرون شود / یکی نان بگیرد به زیر بغل (ناصرخسرو۱ - ۳۲۱)، مزرعه، برای مِثال دریغ سی و سه باره زر و دروازه ده / دریغ حایط و قصرم زمین و ابکارم (سوزنی - ۶۴)
ابکار
فرهنگ فارسی عمید

ابکار

ابکار
بشبگیر رفتن. (زوزنی). بامداد کردن و کسی را بر آن داشتن. (تاج المصادر). پگاه برخاستن. (زوزنی). پگاه خیزانیدن. وارد شدن بر آب صبحگاهان.
لغت نامه دهخدا

ابکار

ابکار
اَبکاره. کشت و زرع. کشاورزی. حَرْث:
چوورزه به ابکار بیرون شود
یکی نان بگیرد بزیر بغل.
ناصرخسرو.
توسعاً، مزرع:
دزدیست آشکاره (روزگار) که نستاند
جز باغ و حائط و رز و ابکاره.
ناصرخسرو، گنگ شدن. (از کنزاللغات)، بازایستادن از نکاح
لغت نامه دهخدا