جدول جو
جدول جو

معنی ابتسار - جستجوی لغت در جدول جو

ابتسار
گشنی کردن شتر با ماده ای که هنوزبه گشنی نیامده باشد. (زوزنی). ایغری کردن اشتر نر وقت اشتها، گشن دادن خرمابن پیش از وقت آن، حاجت خواستن پیش از وقت، آغاز کردن بچیزی. گرفتن تازه چیزی را، خفتن پای کسی، متغیر گردیدن رنگ
لغت نامه دهخدا
ابتسار
بر آوردن نیاز، سر آغازدیدن، دگر رنگی، خواب رفتن پای
تصویری از ابتسار
تصویر ابتسار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابتسام
تصویر ابتسام
(دخترانه)
تبسم، لبخند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابتکار
تصویر ابتکار
آوردن روشی نو، انجام دادن کار بی سابقه، نوآوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابتسام
تصویر ابتسام
تبسم کردن، لبخند زدن، شکفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابتشار
تصویر ابتشار
بشارت یافتن، خوشحال شدن
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
ابتر گردانیدن. دم بریده کردن. دنبال بریده کردن، بی فرزند کردن، ذخیره کردن. یخنی نهادن. پس انداز کردن، عطا کردن، منع کردن، نماز چاشت خواندن آن وقت که شعاع آفتاب بر زمین منبسط گردد، بی فرزند و بی خلیفه گردانیدن خدای تعالی کسی را
لغت نامه دهخدا
(کُ)
خوشحال شدن. خشنود شدن، بشارت یافتن:
صد کراهت در درون تو چو خار
کی بود انده، نشان ابتشار.
مولوی.
ای بسا در گور خفته خاک وار
به ز صد زنده بنفع و ابتشار.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
انتشار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
حیلت کردن، دعوی بدروغ کردن، زنی را بیگناه بخویشتن آلوده کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، دونیم کردن شمشیر را، تاسه برافتادن کسی را از ماندگی، کوتاهی نکردن در نفع یا ضرر کسی، زاری و الحاح کردن در دعا، یا دعا کردن هر ساعت و خاموش نشدن، خفتن بر خیال خود، دشنام دادن کسی را بچیزی که در او بود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
بامداد کردن. (زوزنی). بامداد از جای شدن. (تاج المصادر بیهقی). پگاه برخاستن. بامداد از جای رفتن، اول چیزی دریافتن. بنوبر و اول چیزی دست یافتن. نوباوۀ چیزی واگرفتن. (زوزنی). نوباوۀ چیزی فراگرفتن. (تاج المصادر بیهقی). به اول چیزی رسیدن. خوردن میوۀ اول رسیده را، نو آوردن چیزی. (صراح). اختراع، دوشیزگی ببردن. (تاج المصادر بیهقی) ، پسر زادن در نخستین بار، شنودن اول خطبه. دررسیدن آغاز خطبه را.
- قوه ابتکار، قوه اختراع
لغت نامه دهخدا
(عَ)
نرم خندیدن. دندان سپید کردن. لبخند. لب خنده زدن. تبسم. لب خنده. شکرخند. شکرخنده
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ پَ رَ)
آرمیدن با. درآمیختن با. خفتن با، آزمودن. آزمایش، بوئیدن شتر نر ماده را تا باردار است یا نه. بور
لغت نامه دهخدا
(بِ قَ / قِ)
سوی چیزی شتافتن. تاخت بردن به. تعجیل در کار. پیشی گرفتن
لغت نامه دهخدا
(اِ تِقْ)
ائتسار. بهره کردن گوشت جزور را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بستم بر کاری داشتن کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شکستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شکستن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، خشنود بودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ / عِ)
عبور کردن: اجتسرت الرکاب المفازه، عبور کردند شتران از آن. (منتهی الارب) ، مزد گرفتن. (منتهی الارب). جعل گرفتن
لغت نامه دهخدا
(سِ پِ)
خراشیدن ریش (زخم) را پیش از نضج آن. ناسور کردن ریش، گشن دادن خرمابن پیش از وقت آن، خواستن حاجت پیش از وقت، غوره آوردن خرمابن، غورۀ خرما آمیختن در نبید خرما، کشتی در دریا بازایستادن، کندن زمین به ستم گرفته
لغت نامه دهخدا
(رُ)
بر اشتر رام ناشده برنشستن. (منتهی الارب). بر شتر رام ناشده برنشستن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). شتر رام نشده را گرفتن آنگاه مهار کردن و سوار شدن. (از اقرب الموارد). یقال:اعتسر الناقه، ای اخذها فخطمها و رکبها. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابتار
تصویر ابتار
دهش، باز داشتن، آزمایش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتسار
تصویر اکتسار
شکستن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتسار
تصویر اعتسار
سخت گیری تنگ گرفتن، ستمگری زورگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتزار
تصویر ابتزار
دست درازی ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتسام
تصویر ابتسام
نرم خندیدن، لبخند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتشار
تصویر ابتشار
خوشحال شدن، خوشنود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تازه یابی، نوبرخوردن، دخترکی برداشتن، پسرزاییدن: بار نخست در بامداد رفتن پگاه بر خاستن، نو آوردن امربکر و بی سابقه پدید کردن، نو آوردگی اختراع: قوه ابتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتهار
تصویر ابتهار
حیلت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتشار
تصویر ابتشار
((اِ تِ))
بشارت یافتن، خشنود شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابتکار
تصویر ابتکار
((اِ تِ))
نوآوری، اختراع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابتسام
تصویر ابتسام
((اِ تِ))
لبخند زدن، تبسم کردن، شکرخند، لبخنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکتسار
تصویر اکتسار
شکستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابتکار
تصویر ابتکار
نوآوری، نوآوردگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابتار
تصویر ابتار
آزمایش، بازداری، دهش
فرهنگ واژه فارسی سره
ابداع، اختراع، بدعت، نوآوری، ذوق، قریحه، پگاه خیزی، سحرخیزی
فرهنگ واژه مترادف متضاد