جدول جو
جدول جو

معنی ابتسام

ابتسام
(عَ)
نرم خندیدن. دندان سپید کردن. لبخند. لب خنده زدن. تبسم. لب خنده. شکرخند. شکرخنده
لغت نامه دهخدا