ابتشار ابتشار خوشحال شدن. خشنود شدن، بشارت یافتن: صد کراهت در درون تو چو خار کی بود انده، نشان ابتشار. مولوی. ای بسا در گور خفته خاک وار به ز صد زنده بنفع و ابتشار. مولوی لغت نامه دهخدا
ابتکار ابتکار تازه یابی، نوبرخوردن، دخترکی برداشتن، پسرزاییدن: بار نخست در بامداد رفتن پگاه بر خاستن، نو آوردن امربکر و بی سابقه پدید کردن، نو آوردگی اختراع: قوه ابتکار فرهنگ لغت هوشیار